۱۳۹۷/۰۲/۰۱
۰:۱۱ ق٫ظ

جرم "آيات" خواندن يك شعر عليه حمد بن خليفه ديكتاتور بحرين در ميدان لؤلو بود. آيات القرمزي بعد از خواندن اشعاري در ذم آل خليفه در ميدان لؤلؤه منامه، بارها نامه‏ها و ايميل‏هاي تهديدآميز دريافت كرد؛ تا اينكه در اواخر ماه مارس -( اوايل فروردين) مزدوران حكومت بحرين با حمايت دژخيمان آل

برای خواهرم آیات…/ مثنوی دریا

"آيات القرمزي" شاعره 20 ساله بحريني است كه نيروهاي امنيتي آل‌خليفه و آل‌سعود وي را ربودند و او را مورد شكنجه و تجاوز قرار دادند.

جرم "آيات" خواندن يك شعر عليه حمد بن خليفه ديكتاتور بحرين در ميدان لؤلو بود. آيات القرمزي بعد از خواندن اشعاري در ذم آل خليفه در ميدان لؤلؤه منامه، بارها نامه‏ها و ايميل‏هاي تهديدآميز دريافت كرد؛ تا اينكه در اواخر ماه مارس -( اوايل فروردين) مزدوران حكومت بحرين با حمايت دژخيمان آل سعود دو بار به منزل شاعر جوان بحريني يورش بردند.

مزدوران پس از ناكامي در دستگيري آيات خانواده و بستگان وي را تهديد كردند كه محل اختفاي آيات قرمزي را به آنها بگويند وگرنه خانه را بر سرشان خراب خواهند كرد.

مادر آيات قرمزي مي‌گويد: "پس از حمله پليس، ما اطلاعي از مخفيگاه دخترم نداشتيم ؛ لذا براي يافتن وي به جستجو پرداختيم. پليس هم مي‏گفت اطلاعي از وي ندارند و نيروهاي امنيتي آل خليفه كوشيدند ما را مجبور كنند كه روي يك ورقه بنويسيم كه آيات قرمزي مفقود شده است ". اين در حالي بود كه آيات از سوي مزدوران دژخيم بازداشت شده و تحت شكنجه و آزار قرار داشت.

حدود پنج روز پيش شخص ناشناسي با خانواده آيات تماس گرفت و اعلام كرد كه وي به كما رفته و در بيمارستان ارتش بستري است. بعد از اين تماس، پزشكان بيمارستان ارتش نيز تأئيد كردند كه آيات القرمزي بعد از شكنجه و تجاوزهاي مكرر، به كما رفته است.

با اين حال، در روزهاي گذشته، اخباري در مورد شهادت "آيات" منتشر شد، اما اگرچه پس از آن برخي رسانه‌ها خبر شهادتش را منتشر كردند ولي خانواده او اين خبر را تكذيب مي‌كنند و مي‌گويند دخترشان همچنان در زندان آل‌خليفه است.

دو مثنوي زير را دو شاعر جوان ايراني در مورد اين شاعره مقاوم سروده‌اند:

 

برای خواهرم آیات...

میلاد عرفان پور

براي  آيات و همه ي خواهران مظلوم بحريني ام

 

 ترديد حرام است، خودت مي گفتي!

تقدير به کام است خودت ، مي گفتي!

برخيز و قصيده اي بخوان، خواهرجان!

هنگام قيام است  ، خودت مي گفتي!

 -----

 

خورشيد شکفته در دل شب... آيات

از سوره ي ايثار، لبالب  ...آيات

از هيچ مصيبتي نخواهد ترسيد

شاگرد کلاس درس زينب ، آيات

 

 ----

او راز بليغي از عنايات  خداست

در دفتر شعر او روايات خداست

با وعده ي فتح عاشقان آمده بود

اين مصحف زخم خورده آيات خداست

 

 

----

اي کاش که تا ازل ، زمان برگردد

تا لاله به دامان  جنان برگردد

از آتش عصيان زمين ، می ترسم

"آيات" خدا به آسمان برگردد

 

 ----

اي شاعر زخم هاي ممتد ... آيات

وي از همه شاعران سرآمد... آيات

ایام عزای فاطمه نزدیک است

پهلوي تو هم شکسته شايد... آيات!

 

 

******

 

محمدجواد شيخ الاسلامي

مثنوی دریا

یک مثنوی برای بحرینی های دریایی

 

 

به دل سوخته ی سوخته اش خندیدید

به غزل های برافروخته اش خندیدید

اف به روتان! همه ی باغچه را داس زدید

تا ابد گُر به دل حضرت عباس زدید

رو به سر ریز شدن کاسه ی صبر دریا...

هان ببینید کنون لشكر ببر دریا...

مثنوی آمده تا نعره ی هوهو بزند

بیت در بیت فقط "أینَ تَفِرّوا" بزند

بیت در بیت فقط "أینَ تَفِرّوا"؟...آری

واژه در واژه فقط پیچش ابرو؟... آری

خنجر واژه به آن ها که بدانی زند

به فلانی و فلانی و فلانی بزند

باز این طایفه با دشنه و تیغ آمده است

"سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده است"

این جماعت پی عشق اند و به دریا راهی...

همه بی خانه ی عشق اند و به دریا راهی...

دل ز کف داده به دریا،همه مجنون، همه مست...

" پیرهن چاک وغزل خوان و صراحی در دست"

تا غبار از کف پاتابه ی شان برخیزد

کبر بیهوده ی صد کوه به هم می ریزد

خون این قوم اگر بند بیاید خوب است!

ید بیضا شده در بند بیاید خوب است!

وای اگر دست قضا حکم به اعجاز دهد

سنگ را بر کَنَد از خاک و به پرواز دهد...

وای اگر نعره ی "من حیدری ام" را بزنند

به شکافی که به آن خانه علم را بزنند...

وای اگر هق هق طوفاني دریا برسد

وای اگر وقت رجزخوانی دریا برسد

شده با خون، شده با آه؛ که می گیریمش

مکه از ماست؛ به والله که می گیریمش

ایهاالناس! حرام است، مبادا بروید!

حج کجا؟ عمره کدام است؟مبادا بروید!

راه این نیست که: "یک راست به حج باید رفت"

گاه فرمان رسد: ای قافله! کج باید رفت...

کعبه و سنگ بهانه است؛ خودش را دریاب

مقصدت صاحب خانه است؛ خودش را دریاب

جز پی فتح و ظفر، مکه مگر باید رفت؟

غير از این باشد از این قافله در باید رفت...

 

تا ابد گُر به دل حضرت عباس زديد

اف به روتان! همه ي باغچه را داس زديد

تا بشر هست شما خوار ابرنكبت ها

ننگ اسلام و نگونسار ابرنكبت ها

سر بدزدید ندزدید رفیق آمدنی است...

رقص شمشیر  و سپس چرخش تیغ آمدنی است...

هر که با آل علی در پی شر می گردد

تیغ گم کرده و دنبال سپر می گردد...

از تمامی جهان مشت و لگد خواهی خورد

و به دستان یل فاطمه حد خواهی خورد

ما كه هستيم چنين....؟! لشكر "آه"يم همه

و به فرماندهي حضرت "ماه"يم همه

ما کریمیم، کریم از همه درمی گذرد...

جز شما از همه ي نوع بشر می گذرد...

بنشانیم چنان خنجرمان را به سرت

که شود جن زده در قعر جهنم پدرت

بگذاریم کمی مزّه ی سم را بچشی...

بعد از آن نیز کمی طعم عدم را بچشی...

سرنوشتت همه مغضوب دو صد ایل  شدن

بنشیند به دلت حسرت قابیل شدن

بنشیند به دلت داغ مسلمان کشتن

داغ مالک کشی و  بوذر و سلمان کشتن

 

لشگر آه -ببین!- گردن غم را زده است

به شکافی که بَرِ كعبه علم را زده است...

 

زمان انتشار : 1390-02-05