۱۳۹۸/۰۹/۰۵
۱۱:۲۶ ق٫ظ

غلامرضا امامی در نشست رونمایی از کتاب تازه خود درباره علاقه مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی به عبدالرحمان الشرقاوی، نویسنده این کتاب سخن گفت.

توصیه آیت‌الله مرعشی نجفی برای ترجمه یک نمایشنامه

به گزارش مهر:

مراسم رونمایی کتاب «سفر خروج» عصر روز گذشته سوم آذر 98 در محل خانه هنرمندان برگزار شد. در این مراسم علاوه بر مترجم و تعدادی از علاقمندان به ادب و هنر حضور داشتند. همچنین کوروش زارعی هنرمند تئاتری به روخوانی بخش‌هایی از کتاب پرداخت. دکتر محمدعلی آذرشب استاد ادبیات عرب دانشگاه تهران هم از دیگر افرادی بود که به صورت تلفنی در جلسه حضور داشت و به بیان نظرات خودش درباره نمایشنامه «سفر خروج» پرداخت. بخش دیگری از جلسه هم به گفتگوی کوروش علیانی و غلامرضا امامی درباره کتاب گذشت. امامی در این مراسم اعلام کرد که ترجمه این کتاب به توصیه آیت‌الله مرعشی نجفی و علامه محمدرضا حکیمی انجام شده است.

امامی در ابتدای این مراسم با اشاره به نحوه آشنایی و انگیزه ترجمه این کتاب به زبان فارسی گفت: ترجمه این نمایشنامه به قبل از انقلاب بر می‌گردد. سال 1354 قرار بود به مصر بروم. پدرم با آیت‌الله مرعشی نجفی بسیار مانوس و رفیق بود. منزل ما هم رفت و آمد داشتند. خدمت ایشان رسیدم و اطلاع دادم راهی مصر هستم. ایشان فرمودند غلامرضا! من به دلایل عقلی و نقلی اعتقاد دارم که مقام حضرت زینب(س) در مصر است. در ادامه هم فرمودند آنجا مرد علامه‌ای به نام شرقاوی که استاد ادبیات عرب است نمایشنامه‌ای برای امام حسین(ع) نوشته. اگر کتابش را پیدا کردی برایم بیاور. بعد هم شروع کردند به گفتن از فضایل شرقاوی. این شروع آشنایی من با شرقاوی و این کتاب بود. این کتاب برای آیت‌الله مرعشی چیز دیگری بود. برایشان بسیار جالب بود که یک مرد اهل تسنن نمایشنامه‌ای برای امام حسین بنویسد.

درخواست مصرانه علامه محمدرضا حکیمی

امامی در ادامه با اشاره به توصیه آیت‌الله مرعشی نجفی برای ترجمه این کتاب افزود: به قم برگشتم. آیت‌الله مرعشی گفت خودت کتاب را خواندی؟ گفتم بله. متوجه منطق کتاب شدم ولی ترجمه و در آوردن زبانش به فارسی سخت است. گفت تو کار را شروع کن خدا هم توفیق می‌دهد. این مربوط به سال 1354 است. شروع به ترجمه کردم. در سفر دیگری که به مصر رفتم دیدم چه استقبالی از کتاب شده. مرتب منتشر می‌شد. در ادامه متوجه شدم شرقاوی غولی در ادبیات عرب است. در نوشتن سناریوی الرساله (محمد رسول الله) همکاری داشته است. علامه محمدرضا حکیمی هم که متوجه موضوع شد، مصرانه توصیه کرد که این اثر را ترجمه کنم. سال 60 که به ایتالیا رفتم این کتاب را هم با خود بردم. ترجمه کتاب چندان طول نکشید اما بازنویسی آن خیلی طول کشید.

این مترجم آثار عربی و ایتالیایی در ادامه اشاراتی جالب به پیوندهای فرهنگی مردم ایران و مصر کرد و گفت: خیلی‌ها تصور می‌‎کنند زبان اول من ایتالیایی است در حالی که زبان اول من عربی است. امیدوارم با از بین رفتن مشکلات سیاسی، شرایطی به وجود بیاید که ایرانی‌ها به مصر بروند و مصری‌ها به ایران بیایند. ز یاد نبریم که یکی از بهترین شرح‌های نهج البلاغه شرح محمد عبده است. از نظر سیاسی هم همیشه مصر پناهگاهی برای آزادی‌خواهان بوده. قبل از مشروطه بسیاری از مجلات فارسی در مصر منتشر می‌شده. زمانی که من مصر رفتم می‌گفتند زبان اول ما عربی است اما کسانی که می‌خواهند از دانشکده ادبیات فارغ‌التحصیل شوند از بین فارسی و عبری باید یکی را انتخاب کنند که اکثرا فارسی را انتخاب می‌کردند. ما اگر بخواهیم دو پل فرهنگی در نظر بگیریم مصر و ایران هستند.

مصری‌ها دل‌بسته ایرانند

امامی در ادامه با اشاره به محبوبیت اهل بیت پیامبر(ص) در مصر و نزدیکی عقیدتی و فکری مردم ایران و مصر ادامه داد: در مصر به توصیه آیت‌الله مرعشی به دو مکان مقدس رفتم. یکی‌شان مقام حضرت زینب(س) بود که بارگاه باشکوهی هم داشت. جالب است بدانید که مردم مصر، تولد حضرت زینب(س) را جشن می‌گیرند. مکان دوم هم راس الحسین بود. شبیه نوعی قدمگاه است. برای من جالب بود که در مصر مساله‌‎ای به نام شکاف شیعه و سنی وجود نداشت. دل‌بسته ایران بودند. احتمالا می‌دانید که خود جمال عبدالناصر شیفته شیعه و همسرش هم ایرانی بود اهل کازرون استان فارس. از یاد نبریم که در زمان ناصر، بزرگ‌ترین مفتی مصر به عقیده خودش و حمایت ناصر فتوا داد که مذهب شیعه هم در عرض چهار مذهب دیگر اهل تسنن است. مدت‌ها قبل نوشته‌ای خواندم از محمد حسنین هیکل. شخصی که برای ایرانی‌ها بسیار آشناست. نوشته بود خیلی‌ها در دنیای اسلام اسم‌شان حسن یا حسین است اما فقط در مصر است که می‌توانید نام حسنین را بیابید.

نمی‌خواستم خیانت کنم

مترجم کتاب «سفر خروج» متن عربی شرقاوی را هم از متونی توصیف کرد که معانی بلندی در آن نهفته است و در ترجمه آن به زبان فارسی باید این زبان شکوهمند برای مخاطب قابل لمس باشد در عین اینکه از زبان عامی مخطاب فارسی زبان هم دور نباشد: «دو چیز در ذهن من در خلجان بود. یک ضرب‌المثل ایتالیایی می‌گوید مترجم خائن است. من نمی‎‌خواستم خیانت صورت بگیرد. چیزی کم و زیاد نشود. دو چیز هم من را بسیار آزار می‌داد. یکی زبان ثقیل و دور از ذهن و دور از درک مردمی که الان بین آنها زندگی می‌کنیم. دیگری هم چاپ بد. وقتی کانون نشر فرهنگ اسلامی به من پیشنهاد ترجمه دادند فقط دو شرط گذاشتم یکی اینکه یک کلمه کم و زیاد نشود و دیگری هم اینکه زیبا منتشر شود. وسوسه من این بود که هم امانتدار باشم هم زیبا ترجمه کنم. چون نمایشنامه باید اجرا شود سعی کردم از آفت شکسته‌نویسی هم پرهیز کنم.»

مترجم «سفر خروج» عقیده دارد که این نمایشنامه صدای شرقاوی است از سفری که به کربلا کرده و روایتی که از این سفر می‌کند: «شرقای یک راوی صادق است. صداقت به خرج داده و به زیباترین زبان بیان کرده. از حضرت حمزه سیدالشهدا شروع کرده و جنایت‌های یزید را بیان کرده. این چیز کمی نیست. در اهمیت این موضوع از زبان یک ادیب اهل تسنن همین بس که غولی مثل امام محمد غزالی با آن درجه از دانش و معرفت می‌گوید نباید یزید و معاویه را لعنت کرد! آدم تعجب می‌کند! فردی مثل غزالی همچنان اینها را خلیفه می‌بیند. یعنی برای اینها با همه جنایات‌شان تقدس قائل است. شرقاوی در این کتاب با سلطنت یزید مقابله می‌کند.»

پز روزنامه نخواندن می‌دهند

امامی در پاسخ به سوالی درباره اینکه چه معیارهایی برای ترجمه از دیگر زبان‌ها به فارسی دارد افزود: معمولا نویسندگانی انتخاب می‌کنم که امتحان‌شان را پس داده باشند. مثلا در ایتالیا استاد بزرگ همه ما اومبرتو اکوست. از ساده‌ترین و داناترین فیلسوفان غرب. بزرگ‌ترین استاد قرون وسطی و متخصص قرون وسطی. در عین حال او یک رمان‌نویس هم هست و با همه اینها در مسائل اجتماعی هم صاحب‌نظر است. مثل بهعضی از نویسندگان ما نبود که مثلا پز بدهد بگوید من روزنامه هم نمی‌خواهم. مگر می‌شود یک نویسنده روزنامه نخواند. اگر روزنامه نمی‌خوانی پس کجا داری زندگی می‌کنی؟! نویسنده حداقل باید ببیند توی جامعه‌اش چه خبر است. او هر هفته در یک مجله معروف در ایتالیا مقاله می‌نوشت و نظر می‌داد. یک روشنفکر مبارز که با بعضی از چهره‌های سیاسی مانند برلوسکنی هم در افتاد. حتی بعد از حملات 11 سپتامبر اعلام کرد که کسی حق ندارد به مسلمان‌ها توهین کند.

مترجم «سفر خروج» معیار دیگرش را صداهای تازه در دنیای ادبیات اعلام کرد و افزود: «مثلا یک روز پسرم کتابی به من معرفی کرد از یکی از نویسندگان که پشت کامیون نشسته و برای مسلمانان بوسنی کمک و مواد غذایی جمع کرده و به آنجا برده بود. او صدای بی صدایان شده بود. رفتم کتاب‌هایش را دیدم و آثارش را پسندیم. یکی از آنها را هم ترجمه کردم و در ایران هم منتشر شد.»

شیفته ادبیات فلسطینم

این مترجم ایتالیایی و عرب، ادبیات فلسطین را دیگر حوزه مورد علاقه خود توصیف کرد و افزود: از چهارده پانزده سالگی شیفته ادبیات فلسطین بودم. فلسطین را تاریخی در یک جغرافیا می‌بینم. چوب این موضوع را هم خوردم. دردنیای ادبیات با غسان کنفانی روبرو شدم. نویسنده‌ای که شعار نمی‌دهد و دنیا را زیبا می‌بیند. خیلی شیفته کارهای او بودم. یادم است یک با خسرو گلسروخی دو سه ماهی با هم بودیم و مهمان ما بود. در آن مدت بعضی از قصه‌های غسان را برایش خواندم. خیلی خوشش آمده بود. مدام به من می‌گفت اینها را زود ترجمه و منتشر کن که بعضی‌ها که این همه از عرب‌ها بد می‌گویند، متوجه شوند اینها در ادبیات چه غولهایی هستند. زکریا تامر از دیگر نویسنده‌های عرب است. او مبدع رئالیسم جادویی است سال‌ها قبل از آنکه مارکز خوانده شود. شاید ما در ایران بیشتر با این قبیل نویسندگان قرابت داشته باشیم تا نویسنده‌ای در آن سوی امریکای لاتین که بسیاری از افکار و فرهنگش حداقل برای ما مجهول است.

امامی همچنین در پاسخ به سوال دیگری درباره انتخاب «سفر خروج» هم برای نام این اثر گفت: اسم عربی کتاب الحسین الشهید است. ناشر پیشنهاد کرد شاید انتخاب اسم دیگری به جز نام عربی برای اثر مناسب‌تر باشد و بهتر بتواند تمایز و تفاوت این اثر را با دیگر عناوین مشابه نشان دهد. من هم پذیرفتم. میدانید که سفر به معنای کتاب است و سفر خروج یعنی کتاب خروج! اسم زیبا و خوبی است.

 

منبع: مهر