۱۳۹۹/۰۱/۱۰
۴:۴۵ ب٫ظ

بولس سلامه در سال 1910 میلادی در شهرستان «جزین» لبنان به دنیا آمد و در دانشگاه یسوعی لبنان در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. سپس به شغل قضاوت پرداخت، او آثار ادبی و فکری بسیاری از خود به جای گذارده است.

‍ بولس سلامه و سروده‌های حسینى‌اش

به گزارش الأمه:

بولس سلامه در سال 1910 میلادی در شهرستان «جزین» لبنان به دنیا آمد و در دانشگاه یسوعی لبنان در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. سپس به شغل قضاوت پرداخت، او آثار ادبی و فکری بسیاری از خود به جای گذارده است. سلامه در سال 1979 میلادی وفات یافت. از آثار معروف او «ملحمة ایام العرب» و «ملحمة عید الغدیر» می‌باشد. زندگانی امام حسین (ع) و حادثه‌ی کربلا بخش پایانی ملحمه‌ی «عید الغدیر» است. نویسنده آغاز داستان را با نقل اختلاف بین امّیه و هاشم آغاز کرده و بسیاری از حوادث ملحمه را بر این مبنا، نهاده است. بولس اوج این اختلاف و درگیری را در جریان عاشورا می‌بیند، اگرچه مانند برخی مستشرقین تلاش نمی‌کند واقعه را در یک نزاع قومی و درگیری قبیلگی خلاصه نماید، لذا اشارات خوبی به انگیزه‌ی قیام امام حسین (ع) و اهداف والای حضرت کرده، همان اموری که او را به سرودن ملحمه ترغیب نموده است.

زبان نو، عبارات تازه و استدلالهای غیر تقلیدی از خصائص و شیوه‌های احتجاج در ملحمه‌ی سلامة می‌باشد. عاطفه در ملحمه‌ی او با نوعی احساس خشم و نفرت درآمیخته و در ترازوی اندوه و انتقام، هماره انتقام را پیروز می‌یابیم. فضای حاکم بر ملحمه‌ی او فضای حماسه، عاطفه و انتقام است. ملحمه عید الغدیر از ملاحم مشهوری است که جایگاه مناسبی را در ادب عربی به خود اختصاص داده است. بولس سلامه ملحمه‌سرای مسیحی برای سرودن این اثر زیبای خود سه ماه به بررسی تاریخی داستان از منابع معتبر تاریخی می‌پردازد و سه ماه دیگر نیز آن را به نظم درمی‌آورد و می‌گوید: «درست است که من یک مسیحی هستم ولی تاریخ تعلّق به همه‌ی جهان دارد. من آن مسیحی‌ام که در برابر عظمت مردی که میلیونها انسان در شرق و غرب، روزی 5 نوبت نام او را فریاد می‌کنند، کرنش می‌کنم.» 

سپس در پاسخ به این سؤال که چرا علی (ع) و فرزندانش را بدین منظور برگزیده است، به دلاوری، مردانگی، صبر، شجاعت و حق‌گویی آن بزرگان اشاره می‌کند و شیفتگی خود را به صفات و خصایص والای آنان، برملا می‌سازد. او می‌گوید: «اگر تشیع، حبّ علی (ع) و اهل بیت او، قیام بر علیه ظلم و بیداد و تأثر و اندوه از آنچه بر حسین (ع) و فرزندانش رفته است می‌باشد؛ من شیعه هستم.

بولس سلامه، اديب و شاعر بزرگ مسيحى و نويسنده كتاب اسطوره‌اى «عيد الغدير»، در رابطه با سروده‌های خود در وصف سالار شهيدان، حضرت امام حسين(ع) به فرزندش مى‌گويد: «بدان فرزندم که من امشب درباره شهادت امام حسین(ع) در کربلا شعر سرودم و چنان گریستم که بالشم از اشک خیس شد و در قلمم پژواک ناله‌ها گریه کرد. منِ مسیحی را حسین(ع) به گریه واداشت و قطرات اشک از افق چشم‌هایم تابیدن گرفت؛ هرگز حال آن‌کس که از دوردست‌ها به آتش می‌نگرد با حال کسی که بر هیزم می‌سوزد، یکی نیست».
ابیات زیر از سروده‌هاى این شاعر و ادیب توانمند و مشهور است:

کتبوا للحسـین أقدم علینا
إنّ حکـم النّعمـان مرّ مذاقا
به امام حسین(ع) نامه نوشتند که حکومت نعمان بر ما خیلی تلخ شده است.

یا ابن بنت الرّسول أقدم وفي
‌صحبک تمشی ملائک اجواقا
ای پسر دخت رسول به نزد ما بیا! که در میان یاران تو، ملائک وجود دارند و تو را یاری می‌‌کنند.

و أغثنـا فانّ جـور یزیـد
بثّ فينا الشّقاء و الإملاقا
به ما مدد برسان! زیرا از جور و ستم یزید، صدایمان بلند شده است و دیگر نمی‌‌توانیم تحمّل کنیم.

ان تجئنـا فانّنـا لیزیـد
قد شحذنا المهنّد الفلّاقا
اگر به سوی ما بیایی، ما با شمشیرهای هندی برّان و تیزکرده گوش به فرمان تو هستیم.

حنّ ماء الفرات یابن رسول
اللّه شوقا متی تعیث العراقا؟
آب فرات نیز در شوق این خبر که تو عراق را یاری خواهی کرد، امیدوار و شاد شده است.

هجر السّبط یثربا و الرّفاقا
کضیاء یــودّع الآفاقـا نوه‌ی
رسول‌اللّه تصمیم به هجرت از یثرب (مدینه) می‌‌گیرد و او مانند نوری بود که با افق وداع می‌‌کند.

یثرب ملعب الطّفولة اذ
یجری حسین، مع الرّیاح استباقا
حسين طفولیت خود را به یاد می‌‌آورد که در این شهر، به این‌‌سو و آن‌‌سو می‌‌دوید.

تارة ینثر الرّماح و طورا
فی البساتین ینثر الاوراقا
شن‌‌ها را به هوا می‌‌پاشید. گاه در بازی با برگ درختان آن‌ها را به هرسو می‌‌پراکند.

ذلک الطّفـل بین امّ وجدّ
کان درّاً مکوکباً رقراقـا
زمانی با باد مسابقه می‌‌داد و زمانی دیگر چون گوهری درخشان و تابناک میان دست‌‌های مادر و جدّش در آمد و شد بود.

فاذا هلّ وجهه فالتماع‌
الـشّمس مدّت جبینها إشراقا
و هنگامی‌که هلال ماه صورتش نمایان شد، گویی خورشید انوار خود را به دو طرف می‌‌گستراند.

ذکر السّبط هجرة الجدّ
منفیّا سقته الآلام جاماً دهاقا
هجرت جدّش پس از رنج‌‌ها و ملامت‌های بسیار، برایش تداعی مى‌كرد.

هیّأ الزّاد و استجاد الرّحالا
و المحفّات تستقلّ العیالا
کاروان آماده و مهیای حرکت شد و بر روی مرکب‌های سواری، زنان در کجاوه‌‌ها نشستند.

بینها الکاعب الوضیئة والحبلی
و ظنر ترضّع الأطفالا
در بین کاروانیان، دختران نوجوان کم‌سن و زنان آبستن و زنان شیرده نیز وجود داشتند و این چنین کاروان به راه افتاد.

وصل الرّکب للعراق و حارا
سابق المکر ضلّل السّیّارا
ذاک انّ المخاتل ابن زیاد
سدّ فی وجه خصمه الأمصارا
سپاه به سرزمین عراق رسید. امّا پسر زیاد که در مکر و حیله بسیار سابقه داشت، به سبب دشمنی‌اش تصمیم گرفت که راه را بر او ببندد.

فأتی الحرّ یقدم الجیش‌ حرّا ...........را، سکوتاً، لا ینتضی بتّارا
وی برای اینکه زودتر به مقصد برسد، حرّ را فرستاد تا سپاه امام(ع) را درو کند.

همّه أن یصدّ رکب حسین‌
عن ثغور یلقی یها انصارا
با این هدف که راه را بر سپاه حسين ببندد و او را از رسیدن به سرزمینی که یاری می‌‌شد، بازدارد.

فاذاّ حاول المسیر یمینا
لزّه الحرّ أن یمـرّ یسارا
هنگامی‌که امام سعی کرد راه درست را برود (به سوی حجاز برگردد)، حر مانع شد و گفت می‌‌توانی از راه چپ بروی (بیراهه بروی)؛ راهی که به سمت کوفه و حجاز نباشد.

و کذاک القنّاص یختل صیدا
حین ینساق للطرّاد اضطرارا
و همان‌‌گونه که صیّاد، صید را در دام می‌‌اندازد و راه را بر او می‌‌بندد، او نیز راه را بر امام بست و او را در دام دشمن انداخت.