۱۳۹۷/۰۹/۰۱
۵:۴۳ ب٫ظ

اگر از من بپرسند: بزرگترین روشنفکر عربی در حال حاضر کیست؟ در جا و بدون تردید پاسخ می دادم: ژیل کپل. می دانم که در خصوص این گفته ام خواهند گفت من گزاف گفته ام و از اصل «مخالفت کن تا شناخته شوی» پیروی کردم.

ژیل کپل «بزرگترین روشنفکر عربی»

به گزارش الأمه:

می دانم که بسیاری را شگفت زده و سرگردان خواهم کرد و شاید هم مرا به خیانت بزرگ متهم سازند که چگونه می شود یک روشنفکر بیگانه و فرانسوی بزرگترین روشنفکر عربی باشد؟ این گزاف گویی چیست؟ این مغلطه های سوفستایی دیگر چیست؟ می پنداشتیم که تو بیش از این با ذکاوت و فهم و بصیرت هستی. بر سر عقل بازگرد ای انسان مغرور و خودپسند و گمراه گر. کی می خواهی عاقل شوی و یک کلام معقول و قابل فهم و هضم گویی؟ اما بدتر از همه اینکه من بر این سخن خود پافشارم، و پس از تفکری دراز و تاملی زیاد و تردیدی فراوان و کنکاشی دقیق آن را بر زبان آوردم. اگر این مقاله نتواند از این تز گستاخانه دفاع کند بی معنا و بیهوده خواهد بود، و می توان بلافاصله پس از خواندن یا حتی بدون خواندن آن را در سطل زباله انداخت.
هگل همواره می گفت که فلسفه به معنای دستگیری واقعیت به وسیله اندیشه است، بدین معنا که فلسفه واقعیت را شرح می دهد و روشنی می بخشد. همچنین هگل می گفت- تاجایی که یادم هست- بزرگترین فیلسوف کسی است که درباره یک مساله واحد اندیشه کند: یعنی درباره مساله دوران که همگان در برابر آن درمانده اند و به حلی برای آن نرسیده اند، مساله ای که بیشتر شبیه به یک هزارتو است یا یک زنجیره ای گمشده که کسی بدان دست نیافته است، اندیشه کند. تنها بزرگترین اندیشه ورز است که می تواند بدین زنجیره دست یابد و دامان آن را بگیرد. اینک این سوال را برای شما مطرح می کنم: مساله بنیادین دوره کنونی عربی و البته کل دوره اسلامی، یعنی دوره ترکی و ایرانی و پاکستانی و افغانی… کدام است؟ آن مساله عبارت از مساله بنیادگرایی یا تاریک بینی دینی است. چه کسی تمام زندگی خود را، بیش از ژیل کپل، وقف این مساله کرد و درباره آن کاوید و به جستجوی آن پرداخت؟ او بیش از چهار دهه است که درگیر این مساله است و این مساله یگانه دل مشغولی اوست. این تلاش های او بر صواب بود و او قاطعانه ثابت کرد که مساله دوران معاصر و نه تنها منطقه عربی یا اسلامی، همین است. همانگونه که کمونیسم توتالیتر مساله قرن بیست بود بنیادگرایی توتالیتر اخوانی نیز مساله قرن بیست و یکم است.
توهم روشنفکران
از زمانی که کتاب نخست او «پیامبر و فرعون» در سال ۱۹۸۴ درباره بنیادگرایی مصری به چاپ رسید تا کتاب اخیر او که چند هفته پیش در پاریس تحت عنوان «برون رفت از هرج و مرج در خاورمیانه و حوزه مدیترانه» منتشر شد تا کتاب «الجهاد» در سال ۲۰۰۲ تا کتاب «فتنه: جنگی در قلب اسلام» ۲۰۰۴ تا «هراس در قلب فرانسه: پیدایی جهاد فرانسوی» ۲۰۱۵و… در همگی اینها ژیل کپل بر گرد مساله بنیادگرایی می چرخید و آن را بررسی می کرد. او همچنان درگیر این مساله است و کماکان آن را می کاود. به همین دلیل می گویم او بزرگترین روشنفکر عربی است.
بزرگترین نقص بسیاری از روشنفکران عربی و فرانسوی از کجا ناشی می شود؟ نقصی که در کارهای کپل وجود ندارد؟ این نقص ناشی از این است که بنیادگرایی خونین جهادمحور را یک جریان موقت سطحی و گذرا قلمداد کرده اند. اما او به وسیله حدس بخردانه خود آن را یک جریان ساختاری و ریشه ای می داند که از اعماق تاریخ عربی اسلامی سربرآورده است، و در نتیجه باید آن را با اهمیت و دقت فراوان رصد کرد. بنیادگرایی یک جریانی است که از عمق سنت سر بر آورده است. این را من خود آتش فشان های سنت نامیده بودم.
برای اینکه درستی تحلیل کپل را نشان دهیم حکایت شگفت زیر را یادآور می شوم: عبدالوهاب المؤدب می گوید: هنگامی که کتاب «پیامبر و فرعون» را خواندم دچار شُک شدم. او می گفت دچار رنجیدگی شدم از اینکه توقع نداشتم کسی این چنین اسلام را تا بدین حد منفی ببیند. البته باید دانست که ایشان در یک خانواده سرشناس تونسی به دنیا آمده بود و پدر او یکی از شیخ های زیتونه بود. در نتیجه برای او گران بود کسی درباره اسلام و جنبش هاس اسلامی چنین سخن گوید. اما او دیری بعد تحلیلات ژیل کپل را پذیرفت و خود او به بزرگترین منتقد بنیادگرایی اسلام نما تبدیل شد. بلکه او از کپل فراتر رفت و بنیادگرایی را نشانه گرفت و به شدت منتقد آن شد. دلیل این مساله نیز کتابی از اوست با عنوان «بیماری اسلام». همه اینها دلیلی است برای اینکه نسل ژیل کپل از زمانه خود جلوتر بود. او مساله بنیادین دوران را دریافته بود و آن را در طول چهار دهه مساله شخصی خود قرار داده بود.
بدون تردید رقیب سخت او اولوی روی دارای اهمیت فراوانی است و کتاب او درباره جهل مقدس و دینداری بدون دانایی قابل اعتناست، اما او دچار همان اشتباهی شد که روشنفکران چپ گرا دچار آن شده اند، و آن عبارت از تلقی بنیادگرایی به عنوان مشکلی برخاسته از مسایل اقتصادی و اجتماعی گذرا است، که به محض حل مشکلات اقتصادی بنیادگرایی خود به خود تمام خواهد شد، و برطرف خواهد گشت. ژیل کپل به هیچ عنوان تاثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی بر بروز فزاینده بنیادگرایی را نادیده نمی گیرد، اما علاوه بر این او این مساله را برخودار از یک منطق درونی می داند، که نباید در عوامل مادی و فقر خلاصه شود. بدین لحاظ ژیل کپل میراث دار فیلسوفان بزرگ عصر روشنگری مانند ولتر و دیدرو و روسو و کانت و رنان و هوگو و… است. و همانگونه که مساله بنیادگرایی مسیحی و به ویژه کاتولیکی دل مشغولی آنان در سده های هیجدهم و نوزدهم بود، بنیادگرایی اسلامی نیز دل مشغولی ژیل کپل در طول این سده بود. البته بنیادگرایی اسلامی بر خلاف بنیادگرایی مسیحی از بین رفته، در وقت حاضر در حال حیات است وتاثیرات خود را بر منطقه می گذارد. این مساله بنیادگرایی اما از اهتمام روشنفکران عرب دور نبود و توسط العفیف الاخضر و جورج طرابیشی بدان توجه شده بود.
برون رفت از هرج و مرج
اعتراف می کنم که کتاب اخیر ژیل کپل یخ بود و امید را در قلب ام احیا کرد. من کاملا بی امید و درمانده بودم و در تاریکی جهانم به سر می بردم. من پس از هفت سال تاریک که سوریه و کل مشرق عربی را ویران ساخت توقع نداشتم کسی راه حلی برای این اوضاع بدهد و توقع داشتم شب ظلمانی عربی به دراز کشد. اما وقتی این کتاب را دیدم که پانصد صفحه حجم دارد شگفت زده شدم، آیا واقعا ممکن است؟ شاید واقعا راه های برون رفت ژیل کپل ممکن باشد و منطقه عربی بتواند از این اوضاع بی ضابطه خارج گردد.
در پایان اگر روشنفکران عربی بخواهند وضع کنونی عربی را بفهمند و حوادث هفت ساله پیشین سوریه را درک نمایند توصیه می کنم این کتاب را بخوانند، این کتاب پرتویی بر مسایل سرزمین های ما می افکند.

 

منبع: شرق الاوسط