خانه » صفحه اول » «بانوان ماه»،رمانی که مکان عمانی را به پرسش میگیرد
۱۳۹۸/۰۴/۲۹
۱۰:۱۴ ق٫ظ
رمان هیچ قرائت تأویلی خطایی نشان نمیدهد آن قدر که تنگنای ذاتی زنانه عاشق را به شکل مکرر به پیش میبرد، آن هم از طریق عرضه ترتیبی نسلهایی که هم چیزشان تغییر میکند مگر سرنوشت زن در عشق.
«بانوان ماه»،رمانی که مکان عمانی را به پرسش میگیرد
از دیدگاه کلود لوی اشتراوس، فرد قبیله نمیتواند درباره قبیله سخن بگوید به این دلیل که نمیتواند در آنچه میگوید بی طرف باشد.
آنجا پیوند عاطفی او را به دوسمت نامتعادل در دو جهت میکشد: شناختی و وجدانی. این همان چیزی است که جوخه الحارثی در رمانش(سیدات القمر/بانوان ماه) در مقابلش ایستاد. تلاشش از همان ابتدا مشخص میشود، در روایت به نقش اطلاعرسانی و آموزشی و زیباشناسی تمایل دارد. مکان عمانی آن گونه که مینویسد، تنها گذشتهای نیست که بستری برای ماجراهای عاشقانه است که در رمان به دلایلی مشخص، بسیار زیاد دچار تغییرمیشود. مکان یکی از عناصر مؤثر در شکل گیری روحیات و افکار شخصیتهاست و زمان بخشیدن به حوادث.
رمان از دید (بانوان/زنانه) روایت میشود و این از جهت نقدی بدین بامعناست که رمان دارای گرایشی زنانه است نه به معنای گفتمانی که برلحن گفتاگفتهای حقوقی پرسرو صدا بنا میشود، بلکه با بارهای زنانه نرم که اساسش احساسات زنانه است. این میتواند حضور قدرتمند عشق را تفسیرکند، که ارزش زن را در همه جزئیات رمان تشکیل میدهد. همان طور که همه فضاهای زنانه را تفسیر میکند، فضاهایی که شخصیتهای زن در مقایسه با حضور کم رنگ فضاهای مردانه، در آنها به حرکت درمیآیند. و به همان نسبت کاهش حضور برجسته مرد را. این بدین معناست که عدسی جوخه الحارثی حضور و چسبندگی بیشتری با جهانهای زنانه دارد تا عوالم مردانه. توضیح آن هم به نظر میرسد این باشد که او رمان را با نوشتن از درون حالتهایی که میشناسد آغاز کرده و نه فضاهایی که نمیداند.
به خصوص این بعد همانی است که برجذابیت زوایایی افزوده که به عمق آنها رفته است؛ جایی که جزئیات دقیق و زیباییهایی احساس روایی نهفته است. مسئلهای که موجب شده فضاهایی که از آنها به طور گذرا توصیف میشوند، در حاشیه بمانند و ارزش ساختاری پیدا نکنند. این روشی است که کاملا واضح و سنجیده به نظرمیرسد به خصوص آنجایی که (ظریفه)، تنها زن سیاه پوست و خدمتکاری که اجازه دارد وارد جهان زنان بزرگان بشود، روایت میکند و به زبان میآورد. این زن در بخشهای زیادی از روایت حضور مییابد به این عنوان که زبان زمین است و حاشیه اجتماع همچنین مخزن آداب، رسوم، سنتها و ضربالمثلها و احوال اجتماعی است. به حدی که روایت به فضای اغواگرانه زنانه بدل میشود به این عنوان که نیرنگ روایی زنانه مضاعف است. در مقابل عبور گذرا از فضاهای مردانه در جنگ کوهستان سبز مثلا یا بازار(عبریه).
از نظر بارت، متنهای روایی درکلیت ترتیب هرمی آموزشی و منظم را ندارند. این نتیجه گیری به تمامی بر رمان (بانوان ماه) منطبق میشود. به طوری که برای جدا کردن متن، فصل بندی مفصلی وجود دارد. همچنین در شکل ساختاری رمان دیده میشود. رمانی که به شکل تابلوهایی درهیئت متنهای پراکنده ظاهر میشوند و شخصیتها و راوی به نوبت روایت را با هم دست به دست میکنند. راوی خود ادامه صدای جوخه الحارثی است، از این نظر که او خدای پنهانی است که شخصیتهای رمان را حرکت میبخشد و در همه جزئیات متن حضور مییابد بی آنکه خواننده متوجه حضورش بشود. و این دقیقا همان مسئلهای است متن را سخت میکند و لحظههای تنش را درآن کاهش میدهد. چون گره بزرگی وجود ندارد که حوادث فرعی پیرامون شکل بگیرند؛ حوادثی که در مجموعهای دنبالهدار و بی انتهای کوچک به شکل خطی در درون زمان واقعی در متن انباشته میشوند و به شکل پراکنده وجود دارند.
رمان هیچ قرائت تأویلی خطایی نشان نمیدهد آن قدر که تنگنای ذاتی زنانه عاشق را به شکل مکرر به پیش میبرد، آن هم از طریق عرضه ترتیبی نسلهایی که هم چیزشان تغییر میکند مگر سرنوشت زن در عشق.
هرکدام از زنان (بانوان ماه) داستان عشق دردناکی دارند که علتش مرد است. لزوما نه از راه حضور خیانتکارش، بلکه به دلیل وجود او در رأس هرم قدرتی است که حسابی ریشه دوانده و او را در برابر زن در موقعیت مسلط مینشاند. این جوهره اساسی متن رمان است. چرا که زن وجودی بیرون از نظام اجتماعی پیچیده و آکنده از عادات و رسوم و سنتها و آیینها ندارد که آزادی زن را علیرغم آن حاشیه باریک و آسانی که درنتیجه تحولات تاریخی و سیاسی و فرهنگی، محدود میسازد. درآن زمینه اجتماعی لرزان که اجازه نمیدهد هیچ داستانی قامت نگهدار، هیچ آیندهای برای سیراب شدن عاطفی وجود ندارد. این منطق رمان است به عنوان هستی روایی کوچک که اطراف آن را هستی واقعی مهم و بسیار وسیعتر و بزرگتر فراگرفته است.
رمان به معنای مدرن کلمه به پرسش گرفتن گذشته و اکنون عمان است. و از زاویهای که دقیقا زن به هستی نظرمیکند.