۱۳۹۹/۰۱/۱۹
۶:۳۸ ب٫ظ

یادداشت نیما حسنی/ اگر موفقیت یک نمایش، به میزان تأثیراتی باشد که بر خوانندگان یا تماشاگران خود می‌‌گذارد، هیچ نمایشی تاکنون موفق‌تر از تراژدی جهان اسلام، یعنی تراژدی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نبوده است.

نقدی بر کتاب «تراژدی جهان اسلام» اثر محسن حسام‌مظاهری

بیگانگان آشنا

به گزارش الأمه:

کتاب «تراژدی جهان اسلام» با این جمله
سر لوئیس‌پلی آغاز می‌‌شود. مجموعه‌‌ای پربرگ-بیش از 1700 صفحه ـ که به کوشش محسن حسام‌مظاهری بسامان رسیده است. این مجموعه سه جلدی که به گفته نویسندۀ آن، حاصل 10 سال تحقیق و پژوهش است، عزاداری شیعیان ایران را به روایت سفرنامه‌نویسان، مستشرقان و ایران‌شناسان از صفویه تا جمهوری اسلامی مرور می‌‌کند. بخش اول کتاب که دو جلد کتاب را دربرمی‌‌گیرد، مربوط به سفرنامه‌ها و جلد سوم شامل تحلیل‌‌‌های مربوط به عزاداری می‌‌شود. مظاهری که پیش از این با کتاب «رسانه شیعه» به بررسی جامعه‌شناختی آیین‌ها و مجالس عزاداری در ایران پرداخته بود، این‌بار به دنبال «شناخت و فهم جامع و دقیق از روند پیدایش و تحلیل عزاداری در ایران پس از صفوی» دست به تألیف «تراژدی جهان اسلام» زده است. در حقیقت کتاب اخیر به دنبال اثبات فرضیه‌‌ای است که مؤلف در رسانه شیعه جرقه آن را زده است. فرضیه‌‌ای عزاداری را به عنوان مهم‌‌ترین و فراگیرترین نمود بُعد مناسکیِ شیعه از بدو تأسیس تا به امروز همواره در حال تغییر ارزیابی می‌‌کند. مظاهری معتقد است برای سنجش این فرضیه، نیازمند ترسیم خط سیر تاریخیِ واحدی از این روند هستیم و این خط سیر به کمک سفرنامه‌ها که شامل انبوهی از داده‌‌‌های تاریخی و مهم‌‌ترین منبع توصیف حیات اجتماعی جامعۀ ایران در دوره صفویه و قاجاریه به حساب می‌‌آید، امکان‌پذیر خواهد بود. به عقیدۀ مظاهری، جایگاه راویِ بیگانه که هم غیرباورمند و هم غیربومی است، موقعیت ممتازی برای پدیدآورندگان این آثار فراهم کرده است تا به دور از سه حجاب عادت، تکرار و تعلق، ایران شیعی آن روزگار را برای ما توصیف کنند؛ توصیفی که به دلیل وجود تنوع نگاه و بازه زمانی گسترده می‌‌تواند تصویر روشنی از عزاداری در ایران در مقابل ما قرار دهد.


مسیر طولانی تألیف این کتاب چنان‌که در مقدمه توضیح داده شده، در قدم اول با انتخاب و بررسی 455 منبع از 340 نفر سفرنامه‌نویس غیرایرانی و غیرمسلمان برداشته شده است. نتیجه این بررسی، انتخاب 182 قطعه از 212 منبع است که وضعیت عزاداری در دوره‌‌‌های مختلف تاریخی از دوره صفویه تا جمهوری اسلامی را نشان می‌‌دهد. اولین سفرنامه این مجموعه از میکله ممبره، فرستاده حاکم ونیز به دربار شاه طهماسب در سال 1539 میلادی مربوط به عزاداری در تبریز و آخرین آن، کار مشترک پائولو وودز و سِرژ میشل از عزاداری در قم در سال 2009 است.


از ویژگی‌‌‌های کار مظاهری که لطف این مجموعه را دوچندان کرده است، جداول و نمودارهایی است که با مشاهده آن‌ها می‌‌توان به جزئیات بیشتری از سفرنامه‌نویسان و موضوعات مرتبط به گزارش‌‌‌های آن‌ها دست پیدا کرد. برای نمونه جدول مربوط به ملیّت نویسندگان نشان می‌‌دهد که بیشترین گزارش‌ها مربوط به انگلیسی‌ها و پس از آن فرانسوی‌ها و روس‌ها (مظاهری، ص53) و بیشترین گزارش‌‌‌های عزاداری مربوط به شهر تهران و پس از آن اصفهان بوده است (مظاهری، ص50).


سه‌گانه «تراژدی جهان اسلام» نشان‌‌دهنده تلاش و کوشش مداوم و فوق‌العاده نویسنده برای به ثمر رسیدن این مجموعه است، اما باوجود این تلاش‌ها نکاتی نیازمند دقت و تأمل است:


چنان‌که از عنوان کتاب پیداست، موضوع آن، عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامه‌نویسان، مستشرقان و ایران‌شناسان است و همانطور که مؤلف در مقدمه کتاب توضیح داده است: «تا پیش از صفویه و استقرار دولت مقتدرِ صفوی، جهانگردان و غیرمسلمان‌های معدودی، گذارشان به ایران افتاده بود که آنها هم در سفرنامۀ خود سخنی از مراسم عزاداری شیعیان به میان نیاورده‌اند» و در پایان نتیجه می‌‌گیرد که «گزارشی در دست نداریم که که نشان دهد گرامیداشت واقعۀ عاشورا در ایران پیش از صفوی از منقبت‌خوانی و مجالس ذکر مصیبت فراتر می‌‌رفته و به صورت برگزاری آیین و مراسم بوده باشد.»


اگر آیین را آنطور که جان راسل هینلز تعریف کرده، فعالیت‌‌‌های دینیِ رسمی‌‌ای بدانیم که صورت آداب و مراسم دارد، با قطعیت می‌‌توان گفت که آیین سوگواری عقبۀ کهن‌تری از دوران صفویه دارد؛ چراکه با رسمیت یافتن سوگواری در دورۀ آل بویه در بغداد که بخشی از حوزه فرهنگی ایران به حساب می‌‌آمده و افزایش آزادی عمل شیعیان؛ عزاداری ساختار آیینی پیدا کرده، به شکلی که گزارش‌‌‌های متعددی از دسته روی‌ها و حرکات نمادینی چون بستن مغازه‌ها و آویختن پلاس در مقابل دکّان‌ها، برداشتن تابوت‌واره و حتی تصویر‌‌سازی وقایع تاریخی در این دوره وجود دارد. گزارش‌‌‌های تاریخی نشان می‌‌دهد که از همان دوران برداشتن تابوت‌واره (منجنیق) یا نخل در عزاداری‌‌‌های شیعه و حتی اهل سنّت وجود داشته است. ابن‌جوزی در «المنتظم» ضمن نقل وقایع سال 449 هنگامی که از حمله به محل درس و سوزاندن منبر و کتاب‌‌‌های شیخ طوسی سخن به میان می‌‌آورد، از سوزانده‌شدن سه منجنیق سفید که در میان وسایل بوده است، یاد می‌‌کند. این منجنیق‌ها به عنوان نماد شیعیان به حساب می‌‌آمده که هنگام تشرّف به زیارت مرقد امام علی؟ع؟ و امام حسین؟ع؟ با خود حمل می‌‌کرده‌اند. این آزادی عمل در دوره‌‌‌های پس از آل‌بویه چون دوره ایلخانیان و تیموریان ادامه داشته و در دوره صفویه به اوج خود رسیده است؛ بنابراین، احتمالاً مؤلف با تعریف متفاوتی از ایران و آیین به این نتیجه رسیده که عزاداری در ایران از دورۀ صفویه به عنوان یک آیین و مراسم به وجود آمده است و به همین دلیل است که در فصل‌بندی کتاب خود نیز از دوره صفویه به عنوان دورۀ پیدایش و تکوین عزاداری در ایران یاد کرده است. اگر این احتمال درست باشد، بدیهی است که مؤلف باید پیش از آغاز بحث به تعریف مفاهیم مورد نظر می‌‌پرداخت تا مخاطب به درستی متوجه ادعا و دلیل او شود.


فارغ از اینکه حتی بر فرض قبول این ادعا که «گزارشی از عزاداری به عنوان یک آیین در دورۀ پیش از صفویه در دست نیست» نمی‌تواند به این نتیجه منتهی شود که صفویه مبدع چنین آیینی در ایران بوده‌اند، چراکه برگزاری عزاداری به عنوان یک آیین در بسیاری از شهرهای بزرگی چون مدینه، قاهره، حلب و دمشق می‌‌تواند نشان‌دهنده سبقه و سابقه این آیین در ایران نیز باشد، تا جایی که به استناد برخی گزارش‌ها می‌‌توان وجود آن در دورۀ ائمه را نیز محتمل دانست؛ برای نمونه، در روایتی از
امام ششم از گروهی از مردم اطراف کوفه یاد شده است که در روز نیمه شعبان در قالب دسته‌‌‌های عزاداری و سوگواری با قرائت قرآن، نوحه‌سرایی، مرثیه‌خوانی و نقل وقایع شهادت سیدالشهدا، به سوگواری می‌‌پرداختند.


نکته پایانی در این بخش آنکه برخلاف تصوری که نخستین مراسم رسمیِ عزاداری عاشورا را مربوط به سال 352 و به دستور احمد معزالدوله می‌‌داند، برخی گزارش‌ها نشان می‌‌دهد این مراسم حتی پیش از دورۀ آل‌بویه و فاطمیان در دورۀ بنی‌اخشید (323-358ق) در مصر برگزار می‌‌شده است. بر اساس گزارش مقریزی، مردم مصر در روز عاشورا با اجتماع در دو زیارتگاه نفیسه، بنت حسن بن زید بن امام حسن(ع)، همسر اسحاق بن امام جعفر صادق؟ع؟ که تا به امروز از زیارتگاه‌‌‌های برجسته و مشهور اهل بیت در مصر به شمار می‌‌آید و نیز در مزار کلثم یا کلثوم، دختر قاسم بن محمد بن امام جعفر صادق (ع)، به سوگواری می‌‌پرداختند.

 

منبع: صبح نو