حازم کَلّاس خبرنگار سوری تبار از تلاهایش برای ارائه چهره واقعی ایران به کشورهای عربی سخن میگوید.
خبرنگار سوری:
تلاشم ارائه چهره واقعی ایران به عربزبانان جهان است
به گزارش الأمه:
اکثر رسانههای بینالمللی و به خصوص عربی به دلیل اهمیت ایران, دفاتری در تهران دارند و اقدام به پوشش اخبار و رویدادهای ایران میکنند. «حازم کَلّاس» خبرنگار سوری تباری است که 17 سال است در ایران حضور دارد و در تعدای از دفاتر رسانههای عربی در تهران مشغول به فعالیت رسانهای است. خبرنگار فرهنگی تسنیم در گفتوگویی نظر او ر در خصوص نحوه پرداختن رسانه های عربی به رویدادهای ایران و جبهه مقاومت جویا شده است که آن را در ادامه میخوانید:
* لطفا خودتان را معرفی کرده و در رابطه با فعالیتهایی که داشته اید برایمان صحبت کنید.
من در سال 1362 در شهر دمشق سوریه متولد شدم و در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر، گرایشِ سخت افزار پرداختم. پس از آن به عرصه رسانه ورود پیدا کردم و تقریباً بیش از 10 سال است که در این عرصه فعالیت دارم و 7 سال است که به صورت حرفه ای کار میکنم و کارم را در ایران شروع کردم.
چون پدرم نویسنده هستند و در گذشته مدیرکلِ فرهنگ دمشق و رایزن فرهنگی سوریه در ایران بودند، در طی سال هایی که کودک بودم مرا تشویق به نوشتن میکرد. کلاس پنجم ابتدایی بودم که اولین مقاله ام در صفحه کودکانِ روزنامه سراسری سوریه چاپ شد. موضوع آن قصه ای بود که پدرم به من داده بود که در مورد اتفاقات تاریخی صدر اسلام بود و من آن را خلاصه کردم و چند روز بعد در روزنامه چاپ شد. تمام مقاله های دوران کودکی و نوجوانیم را هنوز دارم, همچنین در رسانه های الکترونیک نیز مقاله منتشر میکردم.
در ایران هم در دفتر خبرگزاری سوریه و روزنامه الوفاق کار کردم. همچنین با تلویزیونهای متعددِ خارجی که آخرینش المیادین بود کار کردم و هم اکنون در شبکه العربی مشغول هستم. علاقه من به رسانه از امکان تغییر در جامعه نشأت میگیرد. ما به عنوان خبرنگاران غیرایرانی در ایران, در کشوری هستیم که در خاورمیانه تجربه غنی دارد و جای بسیار مهمی است و جای بررسی دارد که ایرانیها چگونه به اینجا رسیده اند و میتوان ضعفها و موفقیتهای آنها را چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ فرهنگی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد.
وظیفه خودم میدانم که این تجربیات را منتقل کنم در عین حال به این کار علاقه هم دارم. خبرنگاری قبل از آنکه یک شغل باشد، علاقه است. کسی که علاقه نداشته باشد نمیتواند آن حیطه وسیع از مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را پوشش دهد. من میخواهم تجربه ایران را در چهار دهه گذشته از سال 1979 که انقلاب ایران پیروز شد به بینندگان عرب منتقل کنم تا ببینند چه اتفاقی رخ داده است و ایران چگونه موفق شده است. با توجه به اینکه به لحاظ جغرافیایی و دینی و فرهنگی بین ایران و کشورهای منطقه و کشورهای عربی و اسلامی، نزدیکیهای زیادی وجود دارد لیکن یکدیگر را خوب نمیشناسند و این شناسایی نقش رسانه است.
ما نباید خیلی چشممان را از واقعیت ببندیم. بعد از این 4دهه هنوز کشورها و مردمان آنها یکدیگر را خوب نمیشناسند و با فرهنگِ هم آشنایی ندارند. برای مثال، هم اکنون سوریه و ایران که دو کشوری هستند که از هرکس در جهان بپرسید میگویند آنها با هم متحد هستند ولیکن مردم ایران و سوریه همدیگر را خوب نمیشناسند. اتصال فرهنگی و اجتماعی و رسانه ای بسیار مهم است، جوّ رسانه های غربی به خصوص و سیطره آنها بر عرصه رسانه در جهان تاثیر منفی دارد. با توجه به اوضاع منطقه و جنگهایی که رخ داده ممکن است مردم خسته شده باشند و دیگر نخواهند که اخبار را دنبال کنند و فقط غرق مسائل روزمره هستند که این مساله بسیار خطرناک است.
* به عنوان یکی از خبرنگارانی که در ایران، عراق و منطقه حضور دارید از فعالیتهایتان در این زمینه صحبت کنید.
سعی من همیشه این است که واقعیتها را نشان بدهم و در دل قضایا باشم و خبر تهیه میکنم، برای مثال من این توفیق را داشتم تا بر روی کشتی صلح با کمک های بشر دوستانه از ایران به سمت یمن میرفت، تنها خبرنگار خارجی باشم که روی این کشتی حضور داشت. با سختیهای مختلف از لحاظ تکنیکی روبرو بودیم، با این حال بارها پخش زنده یک ساعته داشتیم و صحبت رسانه هایی که اخباری را از روی نا آگاهی منتشر میکردند را تکذیب میکردیم.
چندین بار برای اخبارِ داعش به عراق رفتم، زمانی که داعش به موصل ورود کرد و آن جا را اشغال کرد و زمانی که نیروهای عراقی موصل را آزاد کردند. بسیار سخت بود ما با نیروها به میان بیابانها و دریاها میرفتیم تا بتوانیم واقعیت را نشان دهیم. با توجه به دریای متلاطمی که در عرصهی رسانه وجود دارد و اخبار ضد و نقیضی که برای بیننده گیج کننده است سعی میکنم مسایل را توضیح دهم.
در ایران نیز سعی داشتم و دارم تمامی مسایل را در ابعاد سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی پوشش دهم. در همین تحریمهای کنونی, رسانه های غربی و برخی رسانه های عربی سعی دارند بزرگ نمایی کنند اما ما سعی میکنیم واقعیتها را منتقل کنیم زیرا واقعیت ها باید گفته شود و باید همانطور که هست گفته شود. این که اخبار را به گونه ای دیگر منتشر کنیم و یا اصلا منتشر نکنیم گویی که اتفاقی رخ نداده است با اصول خبرنگاری در تعارض است. تعهدی که ما نسبت به بینندههای عرب باید داشته باشیم این است که سعی کنیم همه چیز را نشان دهیم.
مثلاً اتفاقی بسیار زیبایی که در تهران رخ داد را به خاطر دارم. پزشکی در شهرک غربِ تهران به یاد مادرش گل لاله میکارد، ما از این موضوع هم گزارش تهیه کردیم و نوشتیم لاله هایی برای مادران ایرانی. این اتفاق کاملاً شخصی و اجتماعی است و هیچ رسانهای اطلاع رسانی نکرد، اما ما آن را منتشر کردیم زیرا در بطن جامعه حضور داریم. مردم ایران را با همین کاشتن گل و یا با ورزش صبح گاهی بانوان و آقایان در پارک ها معرفی میکنیم، در صورتی که برخی رسانه ها فقط اتفاقات اخیری که در ایران رخ داده را از دور پوشش میدهند و از بابت آن خوشحال هستند. ما تمدن غنی ایران را منتقل میکنیم. ما جامعه ایران را با مرکز تبادل کتاب در خیابان انقلاب معرفی کردیم، آمار مطالعه در ایران از برخی کشورها بسیار بالاتر است و ما ان را منتقل میکنیم، ایران اگر به جایی رسیده به خاطر همین مطالعه هاست.
* همانطور که گفتید هجمه رسانهها علیه ایران بسیار زیاد است و آنها سعی در بد جلوه دادن ایران در ذهن مخاطبان را دارند. از فضای رسانه ای که در کشورهای عربی وجود دارد و از سختی های مقابله با هجمه های اخبار کذب صحبت کنید.
متاسفانه رسانهها در کشورهای عربی به دلیل اتفاقات سیاسی که رخ داد که نام های گوناگونی مانند بهار عربی، بیداری اسلامی، انقلاب ها و...دارد, رسانه ها مخصوصا رسانه های تصویری حالت ایدئولوژیک پیدا کرده است و هر رسانه سیاست خارجی یک کشور را پیاده می کند . نمیتوان نام برد، من خودم به رسانه ی آزاد معتقدم، نمیتوان گفت آزادی مطلق وجود دارد، در کشورهای عربی بیننده هایی وجود دارد به نام بیننده های خاکستری که به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی در هیچ جبهه رسانه ای نیستند. این هنر و حرفه ای بودن است که میتواند بیننده را جذب کند، با توجه به آمارها این نوع بیننده در کشورهای عربی کم نیست زیرا چند سال است که از این اتفاقات و تحولات کشورهای عربی میگذرد و دیگر بیننده ها خسته شدند و حاضر نیستند شبکه خبری را دنبال کنند.
البته رسانههای محلی نیز وجود دارد که مختص هر کشور است که اغلب دولتی یا شبه دولتی هستند. الان بیننده بیشتر غرق اوضاع کشور خود است و کمتر به مسائل دیگر توجه دارد مگر اینکه مهم باشد. البته ناگفته نماند که حتی شبکههای فرا مرزی اکثراً تابع سیاستهای کشورهایی که به آنها وصل هستند, میباشند. امروزه هم رسانه های جدید با شکل جدید با توجه این اوضاع جا برای خود پیدا کردند که برنامههای آنها تلفیقی از اخبار و فرهنگ، مسائل اجتماعی با روشهای نو است.
یک موضوع مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که در تمام کشورهای عربی یک به هم ریختگی رسانه وجود دارد. به عقیده من اینکه هرکسی که بخواهد بتواند رسانه تاسیس کند آزادی رسانه نیست. برخی میگویند آزادی رسانه است، اما وقتی تعداد رسانه های یک کشور به تعداد غیر قابل شمارش و غیر قابل رصد باشد با بحران رسانه مواجه میشویم. رسانه باید هدف داشته باشد، رسانه ها و رسانه های محلی اکثرا حالت حزبی و فرقه ای و سیاسی پیدا کرده اند. همانطوری که در دورانِ گذشته هر حزبی دارای یک رسانه بود. این مسئله به ضرر رسانه هاست بهتر است که نیروی رسانه ها تجمیع شوند و در راستای یک برنامه هدفمند که به درد جامعه و منطقه و آن کشور بخورد را انجام دهند.
* در صحبتهایتان به حضور در مناطق جنگی و بحرانی اشاره کردید, از آن مأموریتهای خبری که داشتید, بگویید!
خبرنگار باید از مردم و انسانیت حمایت کند که این مهتمرین وظیفه است. یکی از مهم ترین وظایف ما وقتی به مناطق بحران زده میرویم سوال از مردم آن منطقه چه نظری دارند و چه دیده اند. وقتی که اولین گروهی که از آوارگانی که 2سال دست داعش بودند و بالاخره با کمک ارتش عراق از موصل خارج شدند، این توفیق را داشتم که با آنها مصاحبه کنم.
وقتی جنگی در کشوری اتفاق میافتد, مرحله بعد از جنگ بسیار مهم تر است. متاسفانه منطقه ما بسیار دچار درگیری ها و جنگ تحمیلی بوده است که بسیار بر روی جامعه تاثیر گذاشته است، درست است که شاید منطقه ای آزاد شود اما ساختن انسان بعد از آزاد کردن منطقه بسیار مهم تر از همان آزاد سازی است. کودکان و مردمانی که آن شرایط را تحمل کرده اند دچار مشکلاتی میشوند که به سطح روانشناسی میرسد. خیلی مهم است که بعد از آزاد کردن مناطق به لحاظ جامعه و دولت ها این فعالیت ها را داشته باشیم و کمک کنیم که ساختمانها و انسانها را بسازند و کودکان را به زندگی طبیعی برگردانند. در اینجا نقش رسانه بسیار مهم است و باید نشان دهد که چه اتفاقی افتاده است و چه اتفاقی در حال افتادن است و چه اتفاقی باید در آینده رخ دهد. این اصلاحات و اهتمام و توجه به مردمی که در آن منطقه بودند نقش رسانه است که چه در قالب گزارش های نوشتاری و تصویری باشد و چه در قالب ساخت مستند باشد. خیلی از رسانه ها این کار را انجام میدهند.
بگذارید در همین خصوص از تجربیات و خاطراتم در مناطقی که حضور داشتم بگویم. خاطره اول زمانی بود که داعش به عراق ورود پیدا کرد و ما در اردوگاه خازر در جاده ای بین اربیل و موصل حضور داشتیم، کسانی که موفق شده بودند از دست داعش فرار کنند به این اردوگاه می آمدند. وارد اردوگاه شدم و خیلی سخت و اسفناک بود. در چادر در میان کویر بدون هیچ امکاناتی در حال تهیه گزارش بودم که کودکان در حال بازی بودند و به سراغ آنها رفتم. یک دختر بچه و آقا پسر نیز پیش من آمدند و صحبت کردند. از آن دختر نامش را پرسیدم گفت زینب و نام پسر نیز عمر بود. دیگر نیازی به توضیح نیست! وقتی آنها کنار هم در میان بیابان با روحیه بچه گانه و ساده و با فطرت خدایی باهم بازی میکردند و هیچ مشکلی نداشتند و حتی در گزارش کنار من راه رفتند و من عکس آن ها را نگه داشتم. برای من و دیگران نیز جالب بود و حضور این دو کنار هم بهترین پاسخ بود که به دور از اختلافات مذهبی و فرقه باهم بودند. هیچ مشکلی به لحاظ مذهبی و قومیتی در منطقه وجود ندارد. کسانی که میگویند این مشکلات وجود دارد میخواهند آن را تحمیل کنند.
مشکل از جای دیگر است. نمیخواهم بگویم کاملا مشکلات توطئه و تحمیل شده است زیرا به هر حال مشکلات داخلی وجود دارد و مدیریت ها در هر سطحی دچار مشکل هستند مخصوصاً به لحاظ مدیریت اقتصادی، اما باید توجه بیش تری داشته باشیم. مردم نگران این اختلافات فرقه ای و مذهبی نیستند بلکه نگران ترویج فساد هستند و نگران هستند که مشکلات اقتصادی حل نشود و از آموزش های خوب برخوردار نباشد و همین هاست که مهم است. بحث مذهبی هم مهم است اما باهم مشکل ندارند و سال هاست که در کنار هم زندگی میکنند. من این خاطره را هیچ وقت فراموش نمیکنم.
در ایران نیز به مکان های مختلف رفتم و قومیت های مختلف را دیدم، به کلیسا رفتم, به مسجد اهل تسنن در زاهدان رفتم, به سنندج رفتم. در تهران به مصلی رفتم و یا به کلیسا و به مراسم عاشوری ها رفتم، به دومین کلیسای قدیمی جهان که در ایران در آذربایجان غربی رفتم که حتی یکی از حواریون در آنجا دفن شده است.
خاطره ی دوم برای زمانی است که در همین اواخر برای بار دوم به عراق رفتم و انتخابات بود. به یکی از اردوگاه ها رفتم که یکی دو سال است آزاد شده اما هنوز مناطق تخریب شده است و مردم فقیر هستند و وضعیت خوبی ندارند اما باز هم کاندیدا می آیند و به دنبال رای هستند. خوب است که به دنبال دموکراسی باشیم اما من آن لحظه ای که از پیرمردی پرسیدم آیا در انتخابات شرکت میکنی؟ گفت: «اگر شرکت کنم چه فایده دارد؟ چرا الان به یاد ما افتادند و 6 ماه پیش کجا بودند؟» نمیخواهم بگویم که همه مردم عراق و سوریه به این شکل هستند درست است که شرکت در انتخابات وظیفه همگانی است اما آن لحظه که چهره ی آن پیرمرد را نگاه کردم غم دنیا را در چشمانش دیدم. فردی که تمام زندگیش در این کشور بوده و با خاک کشورش عجین است باید بیش تر به او توجه داشته باشیم و کمک کنیم تا خانه اش را بسازد. این دو خاطره را نمیتوانم فراموش کنم.
من ادعا نمیکنم که آموزش خبرنگار جنگ و میدانی دیده ام اما تجربیاتی کسب کرده ام. علاقه به همراه عقلانیت! وقتی به رسانه علاقه داشته باشیم طبیعی است که حتی با سختی در جنگ اخبار را پوشش میدهیم اما وقتی علاقه نداریم میخواهیم به صورت کارمندی کار انجام دهیم. در مرحله دوم بحث زبان بسیار مهم است زیرا وقتی به منطقه ی جنگی میرویم طبیعی است که میخواهیم با مردم و فرمانده ها ارتباط برقرار کنیم. من به زبان عربی, انگلیسی, پرتغالی و فارسی تسلط دارم و کمک میکند بهتر ارتباط برقرار کنیم.
برای مثال زمانی که به کردستان رفتم کُردی بلد نبودم اما با زبان عربی و فارسی میتوانستم ارتباط برقرار کنم. حکمت و عقلانیت لازمه ی کار است و برخی فکر میکنند باید عملیات شهادت طلبانه انجام دهند. عکسی هست از پسر بچه ای در آفریقا که عقابی بالای سر اوست و عقاب بر سر دوراهی است که کودک را بخورد یا نه. وقتی در زمان خودش این عکس را گرفت و بر روی صفحه اول روزنامه ها قرار گرفت بعدا از عکاس پرسیدند که بعد از گرفتن عکس برای کودک چه کردی و این سوال دغدغه ی ذهن عکاس شد. وظیفه عکاس، عکاسی بود اما به قدری روی این سوال حساس شده بود که خود کشی کرد. نمیخواهم با بدبینی نگاه کنم اما وظیفه خبرنگار و عکاس مشخص است و شاید با صحنه هایی روبرو شود و کاری نتواند انجام دهد. من به منطقه ای رفتم که یک دقیقه قبل از ما نیروهای داعش کشته بودند و ما از بالای سر آنها راه میرفتیم و بسیار حس بدی است شاید چند روز جسدها در منطقه بماند و پس از چند روز برای پاک سازی بیایند و وظیفه خبرنگار نیست که بماند و جسدها را دفن کند و گذشتن از کنار این موارد بسیار سخت است. مهم است که خبرنگار بداند چه وظیفه ای دارد و هدفش را بشناسد و با فرماندهان حاضر در میدان هماهنگی داشته باشد.
منبع: تسنیم