۱۳۹۸/۰۳/۱۸
۶:۲۱ ق٫ظ

یکی از نوادگان امام حسن(ع) باحضور در منطقه سند، جهت جمع‌آوری نیرو به‌منظور قیام علیه عباسیان به تبلیغ و ترویج دین اسلام و اهل‌بیت(ع) پرداخت که نتیجه‌اش ارادت و علاقه مردم پاکستان به امام حسین(ع) شد.

عامل گرایش پاکستانی‌ها به امام حسین(ع)

به گزارش الأمه:

پاکستان با نام رسمی جمهوری اسلامی پاکستان، کشوری در جنوب آسیاست که پایتخت آن اسلام‌آباد نام دارد. این کشور در جنوب، مرز آبی هزار کیلومتری با دریای عمان دارد و از غرب با ایران، از شمال با افغانستان، از شرق با هندوستان، و از شمال شرق با جمهوری خلق چین هم‌مرز است. دین رسمی پاکستان اسلام است و در میان کشورهای اسلامی، دومین کشور ازنظر تعداد مسلمانان محسوب می‌شود. مردم این کشور اعم از مسلمان شیعه و اهل تسنن و حتی غیرمسلمانان، ارادت ویژه‌ای به امام حسین(ع) دارند و ایام ماه محرّم در پاکستان؛ نماد عشق شیعه و سنی به سالار شهیدان است. ماه محرم از گذشته تاکنون در میان مردم شبه‌قاره به‌ویژه هند و پاکستان، از احترام و منزلت خاصی برخوردار بوده و این ماه به دلیل اعتقادات مردم، برای مسلمانان و غیرمسلمانان و شیعه و سنی، نماد یکدلی، همدلی و عشق به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) بوده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد علت این علاقه و همچنین ورود دین اسلام و مذهب تشیع به کشور پاکستان، فعالیت‌ها و تبلیغات امامزاده‌ای به نام عبدالله اشتر بوده است که برای اطلاع از نحوه و کیفیت تلاش‌های این ودیعه اهل‌بیت(ع) در این منطقه، به بررسی تحقیق‌وار پرداختیم که در این مسیر با حجت‌الاسلام مزمل زیدی، دانش‌آموخته پاکستانی جامعةالمصطفی العالمیه و از مبلغین مذهب تشیع و اسلام ناب محمدی در جهان به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

 

 

عبدالله اشتر چه کسی بود و نسب این فرد به کدام امام شیعیان برمی‌گردد؟

عبدالله اشتر که در منطقه سند و پاکستان بیشتر به نام عبدالله شاه غازی شناخته می‌شود، فرزند محمد نفس زکیه و از نوادگان امام حسن (ع) است. عبدالله اشتر در سال ۱۴۵ به منطقه سند هجرت کرد که امروزه این منطقه یکی از ایالات کشور پاکستان است. ایشان در نهایت در سواحل دریا در شهر کراچی مدفون شد و بسیار هم موردعلاقه مردم این منطقه قرار دارد.

عبدالله اشتر چرا به منطقه سند سفر کرد و چه هدفی را دنبال کرد؟

عبدالله بن حسن مثنّی معروف به عبدالله محض، نوه پسری امام حسن (ع) و نوه دختری امام حسین(ع) بود که در زمان امامت امام صادق(ع) نیز زنده بود. تعدادی از فرماندهان منصور عباسی در اواخر حکومت اموی و در دوره امامت امام صادق(ع) که عباسیان تلاش داشتند، حکومت اموی را کنار بزنند، نامه‌ای به امام صادق(ع) نوشتند که ما می‌توانیم این حکومت را به دست هاشمیان برسانیم، وقتی این نامه به امام رسید، ایشان نامه را در برابر قاصد آن، آتش زدند و فرمودند، این نامه ارزش پاسخ دادن ندارد اما همین نامه زمانی که به عبدالله محض رسید، او استقبال کرد و برای قیام با آنان بیعت کرد و فرزندش محمد(نفس زکیه) را نیز مهدی خواند و برای او شروع به بیعت گرفتن کرد.

واکنش امام صادق(ع) و مردم نسبت به این ادعا چه بود؟

مردم با توجه به روایات شنیده‌شده از پیامبر(ص) و دیگر امامان نسبت به موضوع مهدویت،‌ که مهدی موعود هم نام پیامبر است و پدرش نیز هم نام پدر ایشان است و ...، ادعای مهدی بودن محمد نفس زکیه را باور کرده بودند اما عبدالله نزد امام صادق(ع) رفت و گفت ما از مردم بیعت گرفته‌ایم، بنا داریم علیه عباسیان و امویان قیام کنیم که امام فرمودند محمد، مهدی موعود نیست و اگر اقدامی هم کنید، هر دو کشته خواهید شد که عبدالله نپذیرفت و حتی اعلام کرد که امام صادق (ع) به محمد نفس زکیه حسادت می‌ورزد.

این افراد به دلیل آن‌که معرفت کامل نسبت به امام نداشتند و از بصیرت کافی برخوردار نبودند به انحراف رفتند. البته امام فرمودند: اگر قیام شما زیر پرچم امر به معروف و نهی از منکر باشد، حمایت خواهم کرد که نشان‌دهنده ارزش و جایگاه امربه‌معروف در برابر حاکمان ظالم است. در همین زمان عبدالله اشتر فرزند محمد نفس زکیه نیز با فرماندهان عباسیان بیعت کرده بود تا در این قیام شرکت کند.

عاقبت این قیام و تلاش‌ها چه شد؟

ابتدا آنان به سرکردگی عبدالله اشتر تلاش کردند در مکه مکرمه خلیفه وقت را به قتل برسانند، البته محمد نفس زکیه مخالف بود و در نهایت نیز این اقدام موفقیت‌آمیز نبود، پس‌ از آن عبدالله اشتر به سند آمد تا مردم این منطقه را جهت قیام علیه عباسیان جمع کند. والی سند فردی به نام عمر بن حفص بود که علاقه‌مند شیعیان و علویان بود. عبدالله زمانی که به سند رسید والی را به قیام دعوت کرد و او نیز بیعت کرد. بعد از این بیعت خبر رسید که محمد نفس زکیه به قتل رسیده است سپس منصور عباسی والی سند را نیز تغییر داد و فردی به نام هشام را والی قرار داد که در نهایت او عمر و عبدالله اشتر را به قتل رساند.

حضور عبدالله اشتر در منطقه سند چه تأثیراتی داشت و چه نقشی در مسلمان شدن و شیعه شدن مردم این منطقه داشت؟

عبدالله اشتر برای جمع‌آوری و فراهم کردن نیرو جهت قیام در سند حاضر شد و بنای آن‌ها نیز این بود که حکومت در اختیار علویان قرار گیرد که برای این منظور نیازمند تبیین معارف اهل‌بیت (ع) بود لذا در اثر تبلیغات این فرد، مردم بسیاری در منطقه سند شیعه شدند و برای یاری وی اعلام آمادگی کردند.

مردم سند عموماً هندو بودند، حتی مسلمان هم نبودند و با تبلیغات و تلاش‌های عبدالله اشتر، آنان مستقیماً شیعه شدند. البته نمی‌توان گفت این افراد هنوز نیز شیعه مانده‌اند زیرا نگاه عبدالله اشتر از بعد از امام صادق(ع) نوعی انحراف در مذهب بود. امروزه در روستاهای سند افرادی را داریم که علی‌رغم آن‌که هندو هستند، علاقه ویژه‌ای به امام حسین(ع) دارند و در ایام محرم برای ایشان به سینه‌زنی و زنجیرزنی می‌پردازند.

هم‌اکنون دریکی از روستاهای پاکستان هیأتی وجود دارد که یک هندو در آن برای شیعیان در مراسم عزای امام حسین(ع) به منبر می‌رود و روضه امام حسین(ه) را می‌خواند که نشان‌دهنده ارادت و علاقه مردم این کشور به اباعبدالله الحسین(ع) است.

هندوها و مردم پاکستان چگونه با امام حسین(ع) آشنا و شیفته ایشان شدند؟

نخستین فردی که در منطقه سند وارد شد و پیرامون اهل‌بیت(ع) خبررسانی و اطلاع‌رسانی کرد، عبدالله شاه غازی (عبدالله اشتر) بود و تلاش‌ها و تبلیغات این فرد بسیاری از مردم منطقه هند و پاکستان را به اهل‌بیت(ع) علاقه‌مند کرد. البته باید بدانیم مردم پاکستان و هندوهای این منطقه، به‌نوعی عزاداری می‌کنند که موردقبول شیعیان براساس فتوای مراجع تقلید نیست و عموماً عزاداری‌های این افراد همراه با خون است.

چند درصد مردم پاکستان شیعه هستند؟

پاکستان مجموعاً دارای ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت است که از این تعداد ۴۰ میلیون، حدود ۲۰ درصد شیعه هستند.

مقبره عبدالله اشتر امروز در کدام شهر پاکستان است و دارای چه جایگاهی میان مردم است؟

مقبره این امامزاده در کراچی پاکستان است و در مجاورت دریاست. مردم پاکستان معتقدند حضور این امامزاده در جوار دریا، مانع از طوفانی شدن دریا و وقوع رویدادهای طبیعی مانند سونامی در این منطقه است و این امامزاده را دلیل امنیت خود می‌دانند.

بارها از سوی هواشناسان پیش‌بینی طوفان و سونامی در این منطقه شده است اما تاکنون محقق نشده لذا مردم معتقدند که حضور و تدفین این امامزاده در جوار دریا، موجب عدم وقوع این بلایای طبیعی است.

آیا اعتقاد مردم پاکستان آن است که عبدالله اشتر ودیعه اهل‌بیت(ع) در این منطقه بوده است؟

مردم پاکستان علاقه بسیاری به عبدالله اشتر دارند و باید بدانید که بیشترین زائر این مرقد، مسلمانان اهل تسنن هستند و این افراد ازجمله اهل سنتی هستند که به اهل‌بیت(ع) گرایش دارند و متفاوت از سلفی‌ها و وهابی‌ها هستند و به این امامزاده به جهت نسبت با اهل‌بیت(ع) علاقه ویژه‌ای دارند.

مرقد این امامزاده همواره مملو از جمعیت است و مردم پاکستان این امامزاده را به‌عنوان فردی که اهل‌بیت(ع) را به آنان معرفی کرد و حتی بیشتر، اسلام را برای آنان به ارمغان آورد، زیارت می‌کنند و حتی حاجات خود را از ایشان می‌خواهند.

 

 

براساس این گزارش، اخیراً کتابی با عنوان «عبدالله اشتر؛ ‌ودیعه اهل‌بیت(ع) در پاکستان» با قلم و پژوهش ایمان ایزدی مقدم از سوی انتشارات راه افتخار منتشر شده است که به زندگی این امامزاده و تلاش‌هایش در منطقه پاکستان پرداخته است که در توصیف زندگینامه جناب عبدالله اشتر در این کتاب آمده است:

عبدالله‌ فرزند جناب‌ محمد نفس‌ زکیه‌ از رجال‌ مشهور علوی‌ است که نام مادرشان‌ جناب سلمه‌ دختر محمد بن‌ حسن‌ بن‌ حسن‌ (ع‌) است. ایشان در سال۹۹هجری قمری‌ در شهر مدینه‌ زاده‌ شد و همان‌جا پرورش‌ یافت‌. او را به‌ سبب‌ برگشتگى‌ پلک‌ چشمش،‌ اشتر مى‌گفتند.

نخستین‌ باری‌ که‌ در منابع تاریخی‌، از این امامزاده یاد مى‌شود، مربوط به‌ سال ‌ ۱۴۰ق‌ است‌ که‌ منصور خلیفۀ عباسى‌ برای‌ حج‌ به‌ مکه‌ آمده‌ بود؛ محمد نفس‌ زکیه‌ و برادرش‌ ابراهیم‌ نیز که‌ پنهان‌ مى‌زیستند، به‌ همراه‌ چند علوی‌ دیگر به‌ مکه‌ آمدند. برخى‌ از ایشان‌ قصد کردند خلیفه‌ را بکشند و عبدالله‌ اشتر بدین‌ کار کمر بست‌، اما نفس‌ زکیه‌ با این‌ کار مخالفت‌ کرد.

به‌ روایت‌ طبری‌، پس‌ از قیام‌ نفس‌ زکیه‌ در مدینه‌ (۱۴۵ق‌)، جناب عبدالله‌ اشتر از سوی‌ پدرش‌ با گروهى‌ از زیدیان‌ نزد عمر بن‌ حفص‌ صُفری‌ که‌ از جانب‌ منصور والى‌ سند بود و به‌ طالبیان‌ گرایش‌ داشت‌، رفتند.

عمر بن حفص دعوت‌ ایشان‌ را پذیرفت‌ و با عبدالله‌ با نفس‌ زکیه‌ بیعت‌ کرد و از خاندان‌ و سران‌ و بزرگان‌ ولایتش‌ نیز بیعت‌ گرفت‌، اما پس‌ از مدتى‌ که‌ خبر شکست‌ و سپس‌ کشته‌ شدن‌ نفس‌ زکیه‌ به‌ وی‌ رسید، عبدالله‌ اشتر را نزد یکى‌ از ملوک‌ سند یا راجگان‌  فرستاد تا در امان‌ ماند.

اندکى‌ بعد، گروه‌ دیگری‌ از زیدیان‌ به‌ عبدالله‌ پیوستند و روایت است از این‌ هنگام‌ بود که‌ تشیع‌ در سند گسترش‌ یافت‌. چون‌ خبر بیعت با جناب امامزاده عبدالله اشتر علوی‌ به‌ خلیفه عباسی منصور رسید، در نامه‌ای‌ از عمر بن‌ حفص‌ در این‌ باب‌ توضیح‌ خواست‌، اما عمر پاسخ‌ درستى‌ نداد.

در ادامه منصور، هشام‌ بن‌ عمرو تغلبى‌ را به‌جای‌ او گمارد. هشام‌ نیز گرچه‌ پس‌ از ورود به‌ سند از دستگیری‌ عبدالله‌ طفره‌ مى‌رفت‌، اما سرانجام‌ روزی‌ برادر هشام‌، با عبدالله‌ و ۱۰ تن‌ از یارانش‌ جنگید و همه‌ را به‌ شهادت رساند و هشام‌ بن‌ عمرو نیز خبر آن‌ را به‌ آگاهى‌ منصور رسانید و خلیفه‌ نیز اقدام‌ او را ستود.

نگاهی به قیام عبدالله اشتر

همچنین در این کتاب با نگاهی به قیام عبدالله اشتر در سند آمده است:

مهم‌ترین تحول در فعالیت‌های شیعیان در سند، در دوره خلافت منصور صورت گرفت. در این دوره، محمد نفس زکیه در مدینه، بر ضد منصور قیام کرد. ولی بر اساس توافق‌های صورت گرفته، ابراهیم، یکی از برادران وی، در بصره زمینه قیام را فراهم نمود. آن‌ها قبل از این، با عمر بن حفص، حاکم سند نیز هماهنگی‌های لازم را برای اجرای این قیام انجام داده بودند. بنی‌هاشم و دیگر طرفداران نفس زکیه نیز در خفا با وی بیعت کردند، ولی اخبار قیام به منصور، خلیفه عباسی، رسید و او نیز دستور سرکوب آن را صادر کرد. محمد نفس زکیه به عبدالله، یکی از فرزندان خود، دستور داده بود که به بصره رود و در آنجا اسبانی تهیه کند و عازم سند شود  و به عمر بن حفص که قبل از این با نفس زکیه بیعت کرده بود، بپیوندد تا در صورت لزوم، قیام‌هایی به‌صورت هماهنگ در مدینه (به رهبری نفس زکیه)، بصره (به رهبری ابراهیم) و سند (به رهبری عبدالله) انجام گیرد.

به نوشته طبری، عمر بن حفص، عبدالله را نزد خود نگه داشت و بزرگان سند را به دعوت وی فراخواند که این دعوت و بیعت پذیرفته گردید و برای آغاز قیام، لباس و کلاه‌سفید تدارک دیده شد. به‌احتمال‌قوی، عمر بن حفص، عبدالله را که مخفیانه و به بهانه تجارت و فروش اسب به سند آمده بود، نزد خود پنهان کرده و بیعت وی نیز سری و مخفیانه بوده است. در غیر این صورت، وقوع بیعت آشکار عبدالله، از خلیفه عباسی مخفی نمی‌ماند. در این هنگام، پیامی از همسر عمر بن حفص رسید که او را از شکست و سرکوب قیام نفس زکیه و قتل وی و ابراهیم خبر می‌داد. ابراهیم، ابتدا پیروزی‌هایی کسب کرده بود و ساکنان شهرهایی چون اهواز و فارس به او پیوسته بودند، ولی سرانجام شکست خورد. بدین ترتیب، تمامی نقشه‌های عبدالله و عمر بن حفص در سند، ناتمام ماند و اوضاع دگرگون شد. اکنون آنان درباره این‌که چگونه با عبدالله رفتار کنند که منصور خلیفه عباسی، آنان را مواخذه و مجازات نکند، به مذاکره نشستند. بر این اساس، مقرر گردید که عبدالله، نزد یکی از راجه‌های هند که با عمر بن حفص روابط دوستانه داشت، فرستاده شود. بنابر برخی گزارش‌ها، این راجه هندی برای پیامبر اسلام (ص) ارزش و احترام زیادی قائل بود.

عبدالله به همراه چهارصد تن از یاران خود که از زیدیه بودند، نزد این راجه رفته و آنجا پناه گرفت. چون اخبار این وقایع به منصور، خلیفه عباسی، رسید، شخصی را نزد عمر بن حفص فرستاد و دراین‌باره از وی توضیح خواست. او نیز جلسه‌ای تشکیل داد و با یاران خود به مشورت پرداخت. یکی از آنان پذیرفت که مسئولیت کمک به عبدالله برای پناهندگی به راجه هندی را بر عهده گیرد تا تحویل خلیفه عباسی داده شود، ولی در ظاهر چنین وانمود شد که عمر بن حفص، وی را دستگیر و برای مجازات نزد خلیفه فرستاده است که البته خلیفه وی را به قتل رساند. با تمام این اوضاع‌واحوال، منصور، عمر بن حفص حاکم سند را به سبب کوتاهی درباره مسئله عبدالله سرزنش و از حکومت سند عزل کرد و به‌عنوان حاکم افریقیه برگزید.

منصور، پس از عزل عمر بن حفص، هشام بن عمرو تغلبی را جانشین وی کرد. بنا به روایت طبری، در این هنگام عده‌ای از خوارج، دریکی از ولایات سند قیام کردند و هشام، برادر خود سَفَنج (سفیح) را مأمور سرکوبی وی نمود. ابن اثیر بدون اشاره به خارجی بودن این قیام، تنها نقل کرده که فردی شورش گر در ولایات سند سر برآورده است. سفنج در مسیر حرکت خود برای سرکوب شورش، از جوار سرزمین‌های راجه سند که عبدالله به وی پناهنده شده بود، گذشت. در منابع نام این راجه یا سرزمین وی ذکر نشده است. رضوی و مکلئون معتقدند که قلمرو این راجه می‌بایست در شهر قندهار بوده باشد. در این هنگام، عبدالله به همراه چند تن از یارانش  به شکار آمده بود که سفنج، به‌صورت اتفاقی با آنان روبه‌رو شد. او ابتدا تصور کرد که با طلایه‌داران سپاه شورشگران برخورد کرده است، ولی چون نزدیک شدند، حقیقت را دریافتند. اطرافیان سفنج سعی کردند او را از تعقیب یا هرگونه برخورد با عبدالله بازدارند. آن‌ها به وی گفتند که او فرزند رسول خدا (ص) است، از جنگ با وی صرف‌نظر کن، به‌خصوص آنکه مأموریت تو چیز دیگری است. او بدون توجه به نصیحت‌ها به‌قصد تقرب با خلیفه با آن‌ها جنگید و عبدالله را با ده تن از یاران همراهش به قتل رساند. به‌این‌ترتیب، عبدالله و یارانش شش سال پس از قیام محمد نفس زکیه، به سرنوشت وی دچار شدند. هشام، اخبار این وقایع را به منصور گزارش داد. او ضمن ستایش کار وی، دستور داد که با راجه هندی که عبدالله پناه داده بود، نبرد کند . هشام نیز در سال ۱۵۱ هـ به قلمرو وی حمله و او را مغلوب کرد و به اسارت درآورد. همسر عبدالله که از اهالی سند بود و پسرش محمد که بعدها به ابوالحسن محمد علوی معروف گشت، را نزد منصور فرستاد. منصور او را به خانواده‌اش در مدینه تحویل داد. بقیه یاران و طرفداران عبدالله بن محمد نفس زکیه نیز در سند پراکنده شدند.

 

منبع: فارس