رمان «زایو» اثر مصطفی رضایی، نویسنده جوانی که با انگیزه بالایی فعالیت خود را شروع کرده و توانسته توجه مخاطبان را به سوی خود جلب کند، اثری است که در فضای آثار ایرانی حال و هوای متفاوتی دارد و به تعبیری شاید بتوان آن را در فضای رمانهای آیندهنگارانه قرار داد.
گفتوگوی « صبح نو» با مصطفی رضایی نویسنده رمان «زایو» را بخوانید
فرزند بامزه و هیجانانگیز
به گزارش الأمه:
رمان «زایو» اثر مصطفی رضایی، نویسنده جوانی که با انگیزه بالایی فعالیت خود را شروع کرده و توانسته توجه مخاطبان را به سوی خود جلب کند، اثری است که در فضای آثار ایرانی حال و هوای متفاوتی دارد و به تعبیری شاید بتوان آن را در فضای رمانهای آیندهنگارانه قرار داد؛ به خصوص رویکردی که این نویسنده در خلق اثر داستانی دارد، نوید میدهد که آینده موفقی میتوان برای نویسندگان جوان این کشور انتظار کشید. رضایی در این رمان با این نگاه که رژیم صهیونیستی در آستانه فروپاشی است، اثرش را خلق کرده و توانسته گونه تازهای از داستان فارسی را به مخاطبان عرضه کند.
در نوشتن رمان «زایو» چقدر مضمون و چقدر فرم برای شما اهمیت داشت؟
برای نوشتن زایو هم مضمون و هم فرم برایم اهمیت داشت و به آن توجه داشتم. همچنین استفاده از یک ساختار داستانی معمول و مقبول برایم مهم بود؛ اینکه شخصیتی با مشکلی مواجه میشود و برای حل آن مشکل تلاش میکند و نمایش تلاشها و کنشها، داستان را شکل میدهد اما آن چیزی که در زایو بیشتر از سایر عناصر جلوه کرده، ایده آن است.
سعی میکنم قبل از نوشتن، تصویر روشنی از سیر داستان و ساختار داستانم داشته باشم. من سختگیر و ایدهآلگرا هستم. دوست دارم هر صحنهای که مینویسم دائم آن چهارچوب کلی از فرم و ساختار و سیر داستان را مد نظر داشته باشم، اما همیشه کنترل داستان را شخصیتهایم و قهرمانانم به دست میگیرند. آنها همین که روی کاغذ خلق میشوند خیلی خوب بلدند چطور با مهربانی یا گاهی با خشم، من را راضی کنند و داستان را آنطور که خودشان دوست دارند پیش ببرند. هنوز که هنوز است برای مرگ ساشا در رمان «زایو» من آن ربات را مقصر میدانم و با او مشکل دارم چون او بود که درگیری را ایجاد کرد و در آن درگیری ساشا تیر خورد؛ کاش نمیمرد!
اغلب با حوصله و بدون عجله مینویسم؛ البته صبر و حوصله به معنای تنبلی و کار حسی نیست. زایو را تقریبا در دو هفته نوشتم. بعد از محرم سال 93 کار را شروع کردم؛ فکر میکنم اواسط آبان آن سال بود، 16 روز بعد کار تمام شد. ویرایش نهایی و بازخوانی آن دو ماه طول کشید اما سیر داستان تغییری نکرد. روانبودن متن برایم مهم بود و اینکه زایو، داستانی باشد که هر مخاطبی را بتواند سرگرم کند و پای کتاب نگه دارد.
اصولا در نوشتن به مضمون فکر میکنید یا اینکه به مرور زاییده میشود؟
ایده و قدرت جذابیت برایم مهم است؛ مخصوصا وقتی شما در کشوری زندگی میکنید که سرشار از ایدههای جذاب و ناب دستنخورده است اما نوع نگاه و پرداخت به یک ایده است که قدرت تاثیرگذاری آن را بالا میبرد. این مستلزم آن است که شما بتوانید از همه عناصر داستانی مثل محتوا، ساختار، شخصیتها و... بهخوبی بهره ببرید. اگر یک کار محتوامحور بنویسید اما خوب نتوانید پرداخت کنید و مخاطب را جذب نکند، بهخوبی اثر نمیگذارد؛ حتی ممکن است اثر سوء داشته باشد. در کل دوست دارم ایدهپرداز باشم و خاص
و جذاب بنویسم.
برای نوشتن از یک موضوع چقدر به حواشی آن (مانند اتفاقات و پروپاگاندای رسانهها) توجه میکنید؟
وقتی یک ایدهای در فکر و دلم تصویب میشود بلافاصله مینویسم؛ البته چیزی را که برای نوشتن مد نظر دارم را از زوایای مختلف بررسی میکنم و میتوانم تشخیص دهم که نوشتهام چقدر ممکن است با اقبال مخاطبان مواجه شود یا چه تاثیری میگذارد یا چه میزان توجه رسانهها و منتقدان را جلب میکند یا جذاب باشد یا نباشد. همه اینها را مد نظر دارم اما اولویت با نوشتن است. اگر بیش از حد به حواشی یک کار متمرکز باشید، این یک آفتی است که باعث میشود هیچچیزی نتوانید تولید کنید و بنویسید و دچار ترس از نوشتن بشوید چون شما مینویسید که تاثیر بگذارید و طبیعتا باید آماده و پذیرای نقدهای مثبت و به ویژه منفی و تند باشید.
بنمایه مضمون رمان شما نابودی رژیم اسرائیل است. این ناشی از سخنانی بود که رهبر انقلاب بیان فرموده بودند؟
فرامین و نظرات راهبردی مقام معظم رهبری، بسیار در جان و دل مردم ایران مینشیند و نه فقط ما ایرانیها، بلکه در فکر و دلهای همه آزاداندیشان دنیا تاثیر میگذارد. جانمایه رمان هم برگرفته از این آرمان است. یک اعتقاد که فقط مربوط به کشور ما نیست. امروز بسیاری از کشورهای دنیا و مردم دنیا از این رژیم غاصب، منزجر هستند. اثری که نویسنده به نوشتنش علاقه قلبی نداشته باشد، نوشته نمیشود. اگر هم نوشته شود، کار خوب و جذابی برای مخاطب درنمیآید.
در «زایو» ما شاهد اثری هستیم که فانتزی است و کمی از تخیل که در عالم داستان طبیعی است فراتر رفته؛ احساس نمیکردید ممکن است به نفع داستان شما نباشد؟
البته بیان یک نکته مهم است. گونههای علمی-تخیلی، متعدد هستند و فانتزی خودش یکی از زیرمجموعههای ادبیات تخیلی است. رمان «زایو» را فانتزی نمیدانم. در مورد فضای تخیلی در «زایو» هم راستش برعکس فکر میکردم. میدانستم که جذاب میشود؛ برایم روشن بود. امروزه نشان دادن تاکسی پرنده و رباتهای جنگجو و این چیزها دیگر تخیلی به حساب نمیآید. ممکن است همه ما چند سال بعد مجبور شویم گواهینامه ماشینهای پرنده را برای تردد داخل شهری بگیریم.
چقدر در نوشتن این اثر به آثار شاخص جهان در حوزه فانتزی نگاه کرده بودید و از آنها الهام گرفتید؟
در حد متوسط. خیلی کار تحقیقاتی و سیر مطالعاتی آنچنانی نداشتم که مثلا باید همه کتابهای تخیلی جهان را بخوانم یا همه فیلمها را ببینم. در این ژانر، فیلمهای شاخص را دیدم و رمانهای بسیار زیبا را خواندم؛ مثلا فارنهایت 451 از ری بردبری و 1984 جورج اورول و... همچنین چهارگانه جان کریستوفر که پرداخت آن فوقالعاده بود اما در کارهای ایرانی و فیلمهای ایرانی چیزی پیدا نکردم.
امروز که چند سال از خلق این رمان میگذرد و حتما تجربههای شما بیشتر شده، نگاهتان به این اثر چطور است؟
زایو در سال 1395 منتشر شد. رمان منتشرشده مثل یک فرزند برای نویسنده است. امروز «زایو»، فرزند بامزه و خاص و هیجانانگیزی بوده و من هم مثل مردم از آن راضی هستم.
گونه فانتزی و در یک تقسیمبندی بزرگتر رمان ژانر در ایران چرا خلق نشده است و اگر خلق شده، به نظر شما ساقه ستبری است یا نازک و نحیف؟
نمیدانم چرا خلق نشده! و فقط این کورایدگی، مربوط به گونه فانتزی و تخیلی نیست! خیلی چیزهای دیگر و ایدهها جلوی چشم است که دیده نشده و خلق نشده؛ مثلا چهار فیلم درباره پروفسور حسابی یا این همه مشاهیر بینظیرمان نداریم؛ فیلمها یا رمانهایی که واقعا مخاطب را تحتتاثیر قرار دهند، مسیر زندگیات را عوض کنند و از دل بجوشند تا اینکه یک ماکت یا ظاهرسازی باشند. بعضی از این فیلمهای هالیوودی را ببینید! چطور قهرمانهای دروغینشان را با مبالغه و هنر فلسفهسازی و درامی زیبا، بر سر مردم دنیا میزنند. من جواب این سوال شما را نمیدانم. قبل از اینکه بیایم نویسنده شوم و داستان خلق کنم، بزرگترین سوال زندگیام از هنر و رسانه همین بود. به جواب هم نرسیدم. اگر شما به جواب رسیدید، به من هم اعلام کنید یا در رسانهتان بنویسید؛ من میخوانم. شاید به خاطر همین نویسنده شدم.
ادبیات میتواند ناجی جهان و انسانها باشد؟
به نظرم هیچچیزی در جهان به اندازه تفکر و آزاداندیشی و ایمان نمیتواند ناجی بشریت باشد. ادبیات هم مثل خیلی چیزهای دیگر میتواند نقش یک جرقه و تلنگر را داشته باشد؛ نقش یک مولد برای رسیدن انسان به تفکر، بینش، شناخت و قدرت تغییر و خودسازی. در انتها امیدوارم همه رمانهای ما جذاب و فوقالعاده باشند و در دنیا سر و صدا به پا کنند و به فرهنگ که مثل هوایی است که نفس میکشیم، توجه بیشتری شود. نویسندههای خلاق و داستانهای جذاب و امیدبخش و انسانی بیشتر شوند و هزار تا امید و آرزوی دیگر.
«زایو» رمانی در ژانر علمی - تخیلی است که حوادث آن در سال ۱۴۲۰ هجری شمسی روایت میشود؛ دورانی که در آن، یک ویروس وحشتناک به نام «زی. اُ.» یا «زایو» سراسر دنیا را فراگرفته است؛ ویروسی عجیب که گفته میشود بیشتر کشورهای دنیا را آلوده کرده و رسانهها اعلام کردهاند هیچ راهی برای ساختن داروی آن وجود ندارد و نیمی از جمعیت زمین بهواسطه گسترش این بیماری مردهاند. در همینحین از جانب فلسطین گزارشی به ایران میرسد که در آن به وجود یک آزمایشگاه مشکوک در اعماق زمین، در منطقهای در فلسطین اشاره میشود. دکتر علی پارسا، محقق و میکروبشناس ایرانی برای یافتن سرنخهایی از زایو و نجات ساکنان زمین از دست این میکروب کشنده با یک گروه آموزشدیده برای رفتن به این آزمایشگاه آماده ولی در طول مسیر با اتفاقات عجیبی روبهرو میشوند که باعث آشنایی آنها با یک تیم حرفهای بینالمللی در حوزه شناسایی و مبارزه با بیماریهای میکروبی میشود. این رمان اخیرا به چاپ شانزدهم رسیده است.
حسام آبنوس
منبع: صبح نو