ما سالهاست که چنین واکنشهایی را از مادران شهدا دیدهایم. از روز آغاز مقاومت اسلامی به رهبری خمینی بتشکن تا امروز صدها و هزاران دلداده را دیدهایم که به مکتب نرفته مسألهآموز مدرسان شدهاند. در این گزارش قصد نداریم صرفاً چنین خاطراتی را مرور کنیم، بلکه میخواهیم بدانیم چطور میشود کسانی مثل بانو آمنه سلامه که تعلیم خاصی ندیدهاند و به مکتب و مدرسهای نرفتهاند در چنین اوجی میایستند و به غمزه مسألهآموز مدرسان میشوند؟ جواب این سؤال بسیار دشوار است.
استاد مرتضی سرهنگی اخیراً به مناسبتی متنی نوشتهاند که شاید مقدمه خوبی برای رسیدن به پاسخ این پرسش دشوار باشد.
ایشان در حاشیه دیدار راوی و نویسنده کتاب فرنگیس با رهبر انقلاب نوشتهاند: «در جنگهای دفاعی مثل جنگ ما، مدافعان دیگر زن نیستند، پیر نیستند، جوان نیستند، بچه نیستند، بلکه همه سربازند. این ناگهان سرباز شدن مردم ایران، کار دست دنیا داد.
دنیا تمام محاسباتش برای حمله به ما درست بود؛ اینکه ایران ارتش ندارد، سازماندهی ندارد و هیچچیز ندارد درست محاسبه کرده بودند اما فکر نمیکردند که این مردم ناگهان سرباز شوند.» بله؛ استاد درست میگویند. این مردم ناگهان سرباز شدند.
به نظر کلید پاسخ ما هم در همین سربازی است. سربازی یعنی سرباختن. شما که سرباز میشوید یعنی پیشاپیش سرتان را معامله کردهاید.
سرباز شدن یعنی قدم زدن در مسیر «قیاملله». برای درک معنای قیاملله بهترین راه مراجعه به آثار احیاگر آن در دوران معاصر یعنی امام خمینی؟ره؟است.
امام خمینی ؟ره؟ در پیام خود به ملت ایران در 15 اردیبهشت 1323 درباره قیاملله و اثرات آن مینویسند: «قال الله تعالی: قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَهٍ انْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی.
ای رسول، بگو به امت، که من به یک سخن شما را پند میدهم؛ و آن سخن این است که شما خالص برای خدا، دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها، قیام کنید.» (سوره سبا، آیه ۴۶)
خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده است. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است.
قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوههای گوناگون عالم طبیعت رهانده.
«خلیلآسا درِ علم الیقین زن / ندای لا احبّ الآفلین زن» قیامللَّه است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صَعْق (بیهوشی و در اصطلاح عرفان به معنی فنای عبد سالک) و صَحْو (هوشیاری و در اینجا بقای باللَّه پس از فنای فی اللَّه و بازگشت به عالم ناسوت برای امتثال امر رب جلیل) کشاند.
قیام برای خداست که خاتمالنبیین؟ص؟ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و بهجای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قابَ قوسیْن او ادنی رساند.»
پس از خواندن جملات امام است که علت هوشیاریام عماد و امثال او اندکی روشن میشود. آنها با اتصال به مظهر مقاومت حضرت زینب کبری؟سها؟ پا در مسیر قیاملله میگذارند و علم را نه با دفتر و خط و سواد که با عمل خود به جان میخرند.
شاهد بر همین معنی، مادر شهیدان مغنیه خاطره در مصاحبهای با خبرگزاری تسنیم در سال 1393 لحظه شنیدن خبر شهادت «حاج عماد» را اینگونه نقل میکند: «شنیدن خبر شهادت حاج عماد بسیار دشوار بود، چند روز قبل از آن پدرش بهدلیل عمل جراحی در بیمارستان بستری شده بود و ما روز شنبه از بیمارستان بیرون آمدیم و عصر همان روز شهید عماد که کلید منزل را داشت با همسرش به دیدنمان آمدند اما ما بهدلیل خستگی خواب بودیم و گویا ایشان به همسرش گفت که بگذاریم استراحت کنند فردا انشاءالله میآییم.
شب یکشنبه شهید عماد به منزل ما آمد و شام را با هم صرف کردیم و تا پاسی از شب بیدار بودیم تا اینکه منزل ما را ترک کرد و یک روز بعد یعنی دوشنبه تصاویر انفجار در سوریه را در تلویزیون دیدیم و این خبر پخش شد: انفجار در سوریه، یکی از فرماندهان حماس را هدف قرار داد.
من پس از شنیدن این خبر تلویزیون را خاموش کردم، صبح روز بعد یا سهشنبه حاج علی عمار آمد و گفت حاج عماد در این انفجار مجروح شده است و انشاءالله خوب خواهد شد، اما از او خواستم صریح باشد و واقعیت را به من بگوید و او نیز خبر شهادت فرزندم را به من داد.
ابتدا باور نمیکردم اما نماز خوانده و به حضرت زهرا؟سها؟ متوسل شدم و اندکی با خود خلوت کردم و بعد از آن بود که احساس کردم اگر ضعف نشان دهم، اسرائیل احساس پیروزی خواهد کرد از همین رو تصمیم گرفتم مانند حضرت زینب ؟سها؟قوی و شجاع باشم و البته این لطف و کمک خداوند بود.»
به راستی که جز توسل به مقام زینب کبری؟سها؟ چارهای برای تحمل غم از دست دادن فرزندانی چنین برومند وجود ندارد.
غمی که نه برای آزاد کردن شهرها و کشورها که برای آزاد کردن روح انسانها از بند تمنیات پست دنیایی در جان هوشیاران است.
چنان که امام؟ره؟ میفرمود: «نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست.
ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بینالملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»