کسی که قریب 40سال در خاک غیر از سرزمین خود سکنیگزیدهباشد، نامش چیست؟ مهاجر؟ آیا میتوان به کودک افغانستانی که نسل قبل از او هم در ایران به دنیا آمدهاست.
همسایه شرقی ها به روایت تلوزیون
به گزارش الأمه:
کسی که قریب 40سال در خاک غیر از سرزمین خود سکنیگزیدهباشد، نامش چیست؟ مهاجر؟ آیا میتوان به کودک افغانستانی که نسل قبل از او هم در ایران به دنیا آمدهاست به چشم غریبه نگاه کرد؟ بیشتر افغانها دهه 60 از داغهای مکرر جنگهای داخلی افغانستان به ایران گریختند. کشوری که خود زیر بار توپ و بمباران عراق بود اما با این وجود حال و روز بهتری در اقتصاد و امنیت داخلی داشت و کمکم با پایانیافتن جنگ روزهای آرامتری را هم دید. افغانها آمدند و ماندند. در این سالها اتفاقات بسیاری میان ما و این خواهران و برادران رخ داد، زیرا مهاجرت در بهترین شکلش هم هیچگاه بیآسیب و سهل نبودهاست؛ چه برای کشور مهاجرفرست و چه مهاجرپذیر. رابطه ما و این همزبانان نیز از این قاعده مستثنا نبودهاست. عدهای از افغانها بهخاطر شرایط دشوار اقتصادی که محصول مهاجرت بود کارگر یدی شدند و البته عدهای هم به بزهکاری روی آوردند و شدند معضل اجتماع. اخبار آنان بخشی از اخبار حوادث ایران را دربرگرفت و چون از قوم دیگری بودند برای ما ایرانیان بیشتر بهچشمآمد. به این واسطه اخبار خوبهایشان شنیدهنشد، اخبار مستندسازان، شاعران و تحصیلکردههای افغان از گوش عامه مردم دور ماند. سهم رسانه اما این میان کم، زیاد نیست. صداوسیما و مطبوعات با بازنمایی هر پدیده نقش پررنگی در ایجاد و تغییر تصویر مردم از آن دارند. مدتی است شبکههای اجتماعی هم به میدان آمدند و بازار بازتاب اخبار و تصویرسازی را داغتر کردند. یکی از ویدئوهایی که در این مورد، این روزها در فضای مجازی دست به دست میشود، صحبتهای فرشته حسینی، بازیگر افغانستانی سینمای ایران است که در گفتوگو با یک شبکه افغان درباره حمایتهای هنرمندان ایرانی از او در این راه گفت. این ویدئو بازخوردهای فراوانی در میان ایرانیان و افغانها داشتهاست. ما هم در ادامه این بحث داغ، نگاهی به سهم افغانها در برنامههای رادیویی و تلویزیونی ایران انداختهایم.
تشویقهای ایرانی
فرشته حسینی، بازیگر افغانستانی فیلمهای رفتن، شکستن همزمان 20 استخوان، یلدا و... که تاکنون جوایزی را نصیب خود کردهاست، در گفتوگو با شبکه تلویزیونی طلوع در افغانستان درباره برخورد ایرانیها و واکنش آنان نسبت به موفقیتهایش، صحبتهایی را بیان کرد که ظاهرا خلاف تصور مجریان این برنامه بود. فیلم حضور او در این برنامه و حرفهایش واکنشهای زیادی را میان کاربران ایرانی و افغان داشت و این روزها به واسطه اتفاقات اخیر این ویدئو بیش از پیش در شبکههای اجتماعی منتشر میشود. حسینی در این برنامه گفت: شاید باورتان نشود، در آن دورانی که کار میکردم دوستان افغان من را به خاطر اینکه دختر بودم، تحقیر کردند. آنها فکر میکردند به عنوان یک دختر در جایگاه درستی نایستادم، یک دختر نباید در این کارها باشد. اما دوستان ایرانی اینگونه نبودند. در دوران مدرسه یا در دورههای دیگر در ایران سختیهای زیادی کشیدم که ممکن است در کشورهای دیگر هم باشد. ولی در هنر یادم نمیآید یک روز تحقیر شدهباشم. آنها خالصانه به من، مهر و دوستداشتن دادند. واقعا کمکم کردند. بسیار خوش میشدند از اینکه یک دختر افغان هستم، کشورم برایم اهمیت دارد و تلاش میکنم هر جا میروم نام افغانستان را بگویم. برای آنها بسیار زیبا بود و من را بسیار تشویق میکردند.
سرزمین من
یادتان باشد پس از ترور احمد شاهمسعود و زمان حمله آمریکا به عراق، نماآهنگی بهنام سرزمین من از تلویزیون پخش میشد و بیشتر تصاویر شاهمسعود، را در روزهای مبارزه نشان میداد. ترانه این قطعه و موسیقی شنیدنی آن، آنقدر سوز و معنا دارد که لازم نیست برای ریششدن دلت به نژاد و سرزمینی خاص تعلق داشتهباشی، کافی است با گوش جان بشنوی.
از دیگر برنامهها با محوریت مسعود، مستند «حماسه ناتمام» است که محمدحسین جعفریان در مورد او ساخته و بارها در تلویزیون ایران و افغانستان پخش شدهاست. این مستندساز بیش از یکماه در دهکدهای کوچک در شمال افغانستان شب و روز خود را با او زندگی کرد و از دل آنروزها، مستند زندگی احمد را به تصویر کشید. جعفریان در گفتوگویی با فارس درباره ساخت این مستند بیان کردهاست: «بهار و تابستان سال 1380 من مشغول کار روی این مستند شدم و بیش از یکماه شبانهروز با دوربین خود در کنار مسعود بودم و او به من اجازه داده بود از تمام فعالیتهای جنگی و روزمرهاش تصویربرداری کنم.»
این مستند که یکی از جامعترین آثار درباره احمد است که تاکنون از سوی مستندسازان بسیاری که خود نیز فیلمی با محوریت این شخصیت ساختهاند، تحسین شدهاست.
نیسان بامرام
«خانه به دوش» پر است از جزئیاتی كه با چاشنی طنز، حسابی هوش و حواس بیننده را با خود میبرد. این همه حس زندگی كه از بازیها و دیالوگهای سریال به مخاطب میرسد، از كجا میآید؟ رضا عطاران برای انتقال این حال و هوای زندگیگونه، گاه بازیگرانی را از میان مردم كوچه و بازار مهمان قاب تصویر میكند. یكی از آنها، شخصیت نیسان بود. پسر جوانی اهل افغانستان كه میگفتند عطاران او را در اتوبوس دیده و برای بازی در نقش یكی از شخصیتهای سریال پسندیدهاست. در جایی از قصه خانه به دوش، احمد و ماشاا... به كارگاه كفاشی میروند و در آنجا با تعدادی كارگر از جمله یك جوان افغانستانی همكار میشوند. نیسان نمونه بسیاری از كارگرانی است كه در زندگی روزمره در كارخانهها، فضاهای تولیدی و ساختمانسازی میشناسیم. او نقش چندان پررنگی در سریال نداشت، اما در همان چند سكانس با بیان شیرین و بازی روانش به هر چه واقعیتر شدن كلیت اثر افزوده بود. عطاران سال 89 در اینباره در مصاحبهای گفته بود: «افغانها بخشی از جامعه ما هستند و این یك واقعیت جامعه ماست. در خانه به دوش بود كه یكی از بازیگرها، آقای حسن بوستانی، نقش نیسان را بازی كرد. استفاده از ایشان در این نقش به دلیل قیافه یا لهجه نبوده، بلكه نقش او در خط داستان درست تعریف شده بود، خودم هم از این نقش راضی بودم. ولی برنامههایی را هم دیدم كه متاسفانه از هموطنان افغان ما استفادههای زیاد مناسبی انجام نگرفته.»
این بازیگر در سریال دیگر رضا عطاران، ترش و شیرین هم نقش آبدارچی جهان را بازی میكرد. جامجم پیگیریهای زیادی را برای پیدا كردن او انجام داد، اما كسی خبری از بوستانی ندارد. مهران مهام، تهیهكننده سریال خانه به دوش درباره او به ما میگوید آخرین باری كه بوستانی را دیده در همین سریال بوده و بعد از آن تا جایی كه در جریان است، قرار بود او به افغانستان برگردد و بازیگری را در آن جا ادامه دهد. مهام همچنین از گرفتن رزومه توسط او برای ادامه این حرفه در افغانستان هم گفت، اما این كه آخر سرنوشت بوستانی چه شد و او آنجا به جایی كه میخواست رسید یا نه، هنوز برای ما مشخص نیست.
چَه كار مِیكنی؟
سریال كمدی چارخونه، اولین تجربه كارگردانی سروش صحت بود كه سال 86 روی آنتن شبكه سه رفت. این سریال در مقایسه با آثار بعدی صحت مثل ساختمان پزشكان، پژمان و لیسانسهها حرف چندانی برای گفتن ندارد، اما نكته جالب توجه آن حضور شخصیتهایی است كه لهجههای آنها و گاه پوشششان افغانستانی به نظر میرسید. یكی از این افراد، جمعه با بازی جواد رضویان و دیگری چهارشنبه با نقشآفرینی رضا شفیعیجم است. آن زمان عدهای به نحوه بازنمایی افغانها زیر نقاب این دو شخصیت خرده گرفتند و نظر بر این داشتند كه لهجه افغانستانی در بیان این دو شخصیت كمدی به درستی به كار نمیرود.
ظهیر تنهای چرخ فلك
«چرخ فلك» سریال متفاوت و خوشساختی بود كه تابستان 95 با كارگردانی عزیزا... حمیدنژاد، بهرام عظیمپور و احسان عبدیپور روی آنتن شبكه یك سیما رفت. در هر اپیزود كه در خدمت كلیت اثر بود، به قصه زندگی شخصی پرداخته میشد. یكی از این قصهها خالد نام داشت و در آن امیر آقایی نقش ظهیر، یك مرد افغانی را بازی میكرد كه برای یافتن برادر كارگرش، خالد به ایران میآید. خالد با بازی حسین سلیمانی كارگر ساختمانی است كه همزمان در رشته پزشكی تحصیل میكند و این خود یكی از نكات جذاب این قصه بود. تاكنون كمتر به قشر جوان و در ایران تحصیلكرده افغانها در قاب تلویزیون پرداخته شدهاست؛ افرادی كه زاده ایران هستند یا برای تحصیلات عالیه به كشورمان مهاجرت كردند. در این میان، خالد نه نماینده تحصیلكردههای غنی، بلكه از آن دسته افرادی است كه با تلاش شبانهروزی خود و از میان خاك و آجر به جایگاه رفیعی رسیدهاست كه همچنان برای حفظش تلاش میكند.
پارسیگویان در رادیو
برنامه پارسیگویان به تهیهکنندگی محمد اسماعیلپور در رادیو ایران پخش میشود و مژگان نظری، هم گزارشگر این برنامه اهل افغانستان است. پارسیگویان هر هفته جمعه بعد از خبر ساعت 23 و تکرار آن سهشنبه همان ساعت روی آنتن رادیو میرود. این برنامه با هدف پاسداشت زبان و ادب پارسی پخش میشود و به همین خاطر به کشورهای پارسیزبان از جمله افغانستان و اشتراکات فرهنگی ایرانیان و افغانیان نیز پرداختهاست.
با هم بخندیم برادر
«خندوانه» در هر قسمت مهمانی از یک رسته، قوم و قشر خاص داشت تا تماشاچیاش باشند و در پایان نیز، آن برنامه را به آنها تقدیم میکرد. بلوچها، آتشنشانان، خبرنگاران و... به برنامه آمدند و در قسمتی هم افغانهای ساکن ایران تماشاگران حاضر در استودیو برنامه بودند. این برنامه بازخوردهای فراوانی در فضای مجازی داشت و اقدام خندوانهایها ستوده شد. حسیبا ابراهیمی، بازیگر افغانستانی و دکتر افغان احمد شاه فرهت نیز از مهمانان این برنامه بودند. در واقع خندوانه نوری بر افرادی انداخت که زیر سایه خبرهای بد و نهچندان مثبت قرار گرفتهاند و کمتر دیده میشوند.
برادرانی از دیار پروان
نوید و جمشید یا همان برادران محمودی سینما و تلویزیون اهل ولایت پروان افغانستان هستند که در ایران بالیدهاند و با کارگردانی برنامههای نوجوان، کمکم به دیگر ژانرها هم سرک کشیدند. این دو که فیلمها و سریالهایی را تاکنون با مدد هم تهیه و کارگردانی کردهاند، امروز جزو کارگردانان سینمای ایران هستند و آثار آنان نظیر چند متر مکعب عشق، رفتن، شکستن همزمان بیست استخوان و... که عموما با محوریت افغانهاست، در جشنوارههای مختلف دیده شده و در تلویزیون هم سریال سایهبان و دلدار از آنها روی آنتن رفتهاست.
ناجیهای بیناجی
در قصه سریال «بوی باران» که روی آنتن شبکه یک سیما رفت، زنی افغان بهنام ناجیه حضور داشت. ناجیه کارگر کارخانه بود و با مشکلات اقتصادی و... دست و پنجه نرم میکرد. سپیده خداوردی بازیگر این نقش است، در زمان پخش سریال بسیاری بر این باور بودند که او چندان در درآوردن لهجه افغانها خوب عمل نکرده و به این خاطر باورپذیری چندانی به نقش ندادهاست. عباس نعمتی، نویسنده سریال بوی باران در مصاحبهای درباره حضور این شخصیت میگوید: «موضوع مهاجران افغان و قصه ناجیه از تحقیقات و مستندها آمد. اینها یک جمعیت سه میلیونی دارند. مهاجرانی که نسل بعدیشان در ایران متولد شده و اصلا پا به افغانستان نگذاشتهاند و تمام خاطراتشان در ایران شکل گرفتهاست. ما از نظر تاریخی هم یک تمدن فرهنگی هستیم و این مهاجران بهشدت با ما احساس قرابت میکنند. سابقههای علمی، هنری، دینی و ادبی مشترکی داریم. در حال حاضر علما، شعرا، اندیشمندان و هنرمندان بزرگی از افغانستان در ایران زندگی میکنند. ما از همان ابتدا دنبال این بودیم یک زن افغان باصلابت، پرانرژی، مثبت، خیرخواه و مؤمن، با داشتن سابقه هنری و ادبی در داستان داشته باشیم. هم این ماجرا در داستان ما هست و هم داستان کسی مثل سمیه، زنی که با یک افغان ازدواج کرده و شوهرش او را ترک کرده و رفته و او مانده و یک بچه که شناسنامه ندارد. دغدغه من و تیم نویسندگان، محمدرضا تختکشیان و محمود معظمی و باقی عوامل این بود که یک کار دردمندانه بسازیم؛ سریال بیدردی نباشد که فقط سر آدمها را گرم کند و به فراموشی و غفلت سوق دهد. سریالی باشد که دردی را همدلانه بازگو کند و راهحلهایی مثل گفتوگو، مشارکت عمومی، همدلی، دیگرخواهی و انسجام ملی را در دل داستان به نمایش درآوریم.»
دستپخت افغان
ابتدای امسال برنامه دستپخت شبکه یک با رقابت چهار خانواده افغانستانی در هنر آشپزی روی آنتن رفت که میان افغانها بازخورد زیادی داشت. در این رقابت به ترتیب خانوادههای رضایی، حسینی، اکبری و احمدی حضور داشتند تا با یکدیگر در طبخ غذاهای افغانستانی به رقابت بپردازند.
خواستگاری در عصر جدید
بینندگان برنامه عصر جدید در قسمت یازدهم فصل اول، شاهد اتفاق ویژهای بودند. دو پسر افغانستانی روی صحنه برنامه آمدند و به اجرای حرکات نمایشی پرداختند. پایان اجرا، یکی از آنها دختر خانوادهای افغان را که در جمعیت نشسته بودند، خواستگاری کرد و جواب مثبت گرفت که این حرکت بازتاب زیادی میان مخاطبان داشت. صحنه عصر جدید باز هم میزبان استعدادهای افغان بودهاست. در فصل دوم نیز گروه افغانستانی پرواز با اجرای حرکات رزمی روی سن آمدند و مثل شرکتکنندگان پیشین افغانستانی این برنامه، چهار رای سفید گرفتند.
شاعر ماه عسل
رمضان 94 برنامه ماه عسل قسمتی را به مهمانان افغانستانی ساکن ایران اختصاص داد، مهمانانی از دو قشر متفاوت. یکی شاعر و دیگری همسر یک کارگر ساختمانی. محمدکاظم کاظمی، یکی از این افراد بود که اگر اهل ادبیات هم نباشید، شعر او در کتاب درسی مدرسه را به خاطر میآورید. او و همسرش به عنوان دو افغانستانی موفق در ایران مهمان برنامه بودند، مهمان دیگر نیز بانویی بود که خود و همسرش در افغانستان شغلهای خوبی داشتند اما در ایران شرایط برایشان دشوارتر شده بود. این قسمت از ماه عسل را میتوان یکی از متفاوتترینها به لحاظ سوژه دانست.
تدارک ویژه برای فارسیزبانان
در کنار فضاهای مختلف مثل فیلمها و سریالها که گاهی به سراغ افغانستانیها میروند، تلویزیون در واحد برونمرزی بخشی را ویژه چهرههای افغانستانی تدارک دیده است. یکی از این موارد شبکه آی فیلم دو است که به عنوان رسانه تخصصی فیلم و سریال برای همه فارسیزبانان ایران، افغانستان، تاجیکستان و سراسر جهان برنامههایی را شکل داده است. در این بین افغانستانیها بخش ویژهای را به خود اختصاص دادهاند تا جایی که خیلی از مجریان آن، از این کشور هستند. با این حال هنوز برخیها به جای خالی برنامههای کارشناسی در کنار سریالها و... اذعان دارند.
زندگی افغانستانی
مستند مسابقه خانه ما در هر فصل خود به یکی از شهرهای ایران سفر میکند و رقابت اقتصادی میان خانوادهها را به تصویر میکشد. در فصل مشهدش خانوادهای افغانستانی هم حضور داشتند. سیدعبدالحکیم وفا، پدر این خانواده افغانستانی، از سال 1362 به ایران آمده و از سال 1375 هم در صداوسیمای مرکز خراسان رضوی و در بخش رادیو دری به عنوان مجری و تهیهکننده مشغول اجرا و برنامهسازی است.
او درباره این برنامه گفتهاست: یکی از دلایلی که من را برای حضور خود و خانوادهام ترغیب کرد، این بود که مستند مسابقه خانه ما را یک فرصت بسیار مناسب برای نمایش زندگی واقعی یک خانواده مهاجر افغانستانی در ایران میدانستم؛ فرصتی که با توکل بر خدا از طریق آن بتوانم لایههای کمتر دیده شده از شیوه زندگی و آرزوها و افکار خانوادههای مهاجران افغانستانی را به مردم ایران نشان دهیم. در سالهای اخیر در صداوسیما برنامههای متعددی در قالبهای گوناگون با محوریت مهاجران افغانستانی ساکن ایران تولید و پخش شده که جای تقدیر دارد. با این حال، اینگونه برنامهها یا جنبه اجتماعی و سیاسی داشت یا صرفا به معرفی موفقیتهای علمی، ادبی و فرهنگی برخی از مهاجران و نخبگان افغانستانی مقیم ایران محدود میشد. معمولا هر برنامهسازی هم با توجه به برداشت و درکی که از موضوع مهاجرت داشت به این موضوع میپرداخت. این که جامعه مهاجران افغانستان در فرهنگ، آداب و رسوم، سنتها و حتی شیوه زندگی اشتراکات فراوانی با مردم عزیز ایران دارند دغدغه مهمی است که خانه ما به شکلی جذاب به آن پرداختهاست.
قابی به وسعت جهان
بایسیکلران، دستفروش، چند متر مکعب عشق، رفتن، شکستن همزمان بیست استخوان، شنل، باران، جمعه، حیران، روبان قرمز، دلبران، ابد و یک روز، مزار شریف، فرشتگان قصاب و چندین فیلم سینمایی بلند و کوتاه دیگر و برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی قصههایشان را حول محور افغانها تعریف کردهاند یا چند شخصیت افغان در آن حضور داشتند. بسیاری از این فیلمها روی آنتن شبکههای مختلف سیما
نیز رفتهاند.
حاشیه
دی 97 بود که علی انصاریان، فوتبالیست، بازیگر و مجری تلویزیون در برنامه ورزشگاه در واکنش به شیوه گزارش یک افغانستانی از بازی فوتبال ایران و یمن صحبتهایی کرد که جنجال آفرید و بسیاری آن را ناصحیح و با چاشنی تمسخر لهجه دانستند. او پس از این بازتابها ویدئویی منتشر و از لحنش عذرخواهی کرد. او گفت منظور من خطاب به گزارشگر تلویزیون افغان بود، نه مردم این کشور.
شیوع دردسرساز
«حمله بیولوژیكی طراحی شده توسط آمریكا از مسیر یكی از كشورهای همسایه، ایران را تهدید میكند. این مساله با هوشیاری یك پزشك جوان آشكار و باعث میشود سازمان پدافند غیرعامل كشور ضمن ورود به ماجرا ابتكار عمل را به دست بگیرد.» این خط اصلی قصه شیوع به كارگردانی محمود معظمی است كه چند سال پیش روی آنتن سیما رفت. در قسمت اول یك شهروند افغانستانی مشكوك به بیماری خاص، نشان داده میشود و این موضوع نقطه عطفی را در داستان ایجاد میكند. نحوه پرداخت به این موضوع انتقادهایی را به دنبال داشت. در همین راستا، امیرمسعود نراقیپور، تهیهکننده سریال عذرخواهی کرد و در مصاحبهای گفت: «اشتباه صورت گرفته درخصوص کاراکتر مهاجر افغانستانی بصورت سهوی و بدون در نظر داشت حساسیتهای موجود صورت گرفته و میشد کاراکتر دیگری را جایگزین کرد. ایران و افغانستان قربانیان همدرد هستند و فینفسه قصد و غرضی در ایده اولیه فیلم در خصوص اهانت به شخصیت شریف برادران و خواهران افغانستانی نبوده و اشکالات در اجرا، باعث این برداشتها شدهاست.»
برنامه وطندار
برنامه تلویزیونی «وطندار» با محوریت مسائل مربوط به مهاجران افغانستانی در ایران، با حضور نخبگان و مشاهیر شناخته شده افغانستانی و همچنین شخصیتهای ایرانی با هدف شناساندن بهتر مردمان و فرهنگ افغانستان روی آنتن شبکه افق رفت. محسن اسلامزاده تهیهکنندگی، وحید کاظمی کارگردانی و سردبیری «وطندار» را سیدحسام رضوی انجام دادهاست.
رضوی، در مصاحبهای درباره این برنامه بیان کرده بود: یکی از امتیازات این ویژه برنامه این است که ما از ظرفیتهای مهاجران در بخشها و موضوعات مختلف برنامه بهره گرفتیم. در زمان تحقیق برنامه وطندار، ما با افراد و نخبگان مهاجران در حوزههای مختلف مشورت و پس از بررسیهای بسیار اقدام به ساخت این برنامه کردیم. اسلامزاده هم بیان کردهاست: ما با پرداختن به موضوعات روز و مهم مهاجران افغانستانی در ایران سعی کردیم برخی شکافهای ایجاد شده بین مهاجران و جامعه ایران را از بین برده و مودت را بین دو ملت بازگردانیم.
شما که غریبه نیستید
یکی دیگر از برنامههای سیما که با محوریت افغانستانیها روی آنتن رفت، مستند شما که غریبه نیستید بود که از شبکه خبر پخش شد. این مستند به مشترکات فرهنگی و اجتماعی بین مردمان ایران و افغانستان میپرداخت. فعالیتهای مهاجران افغانستانی در رشتهها ورزشی و حوزههای اجتماعی و فرهنگی از دیگر بخشهای این برنامه بود.