۱۳۹۸/۱۰/۰۱
۹:۳۶ ق٫ظ

مدیریت ادراک در میدان جنگ نرم، تاکتیکی است برای ایجاد تغییر در قوه شناخت یا همان جنگ شناختی (Cognitive Warfare) و قربانیان این نبرد همچون مردم عراق و لبنان در مسیری القاء شده علیه منافع ملی و برای تحقق دیکتاتوری حرکت می‌کنند.

چگونه جای جلاد و شهید در عراق و لبنان عوض شد؟

 به گزارش الأمه:

برای لحظه‌ای چشمان خود را ببندید و به این سؤال بیندیشید که آیا می‌توان مردم یک کشور را بدون استفاده از قوه قاهره وادار کرد که علیه منافع خود و به سود دشمن خویش اقدام کنند؟ شاید باور آن سخت باشد اما در واقع این اقدام امکان‌پذیر است و از آن با عنوان مدیریت ادراک (Perception Management) یاد می‌شود. برای کشف آنچه در ونزوئلا، بولیوی، لبنان و عراق روی می‌دهد باید به بررسی جنگ شناختی پرداخت.

 

مدیریت ادراک بر این سازوکار استوار است که نیرویی مداخله‌گر تلاش می‌کند تا تحلیلی دروغین را بر ادراک شخص القاء کند، درنتیجه مخاطب به این تصور برسد که آن تحلیل القائی که در فکرش نقش بسته محصول تفکر خودش بوده بنابراین به‌سرعت و به‌راحتی آن اشتباه را می‌پذیرد. این ایجاد تغییر در قوه شناخت همان جنگ شناختی (Cognitive Warfare) است. ازاین‌رو اشخاصی که هدف این عملیات قرار می‌گیرند، در مسیری حرکت می‌کنند که به آن‌ها القاء شده ولی با آنکه حقیقت ندارد اما مخاطب آن را باور کرده است.

در جهان امروز دولت انگلیس پیشتاز این جنایت است و تلاش می‌کند با مدیریت ادراک، مردم را به سمتی سوق دهد که ضد منافع خود و به سود لندن گام بردارند.

به‌بیان‌دیگر انگلیس سپس آمریکا و اسرائیل قصد دارند قوه شناخت مردم را با مدیریت ادراک تغییر دهند؛ آخرین راهکار قدرتمندی که برای سلطه بر جهان در اختیار دارند و در حال حاضر در بسیاری از مناطق در حال اجراست.

ملت‌هایی که آماج عملیات مدیریت ادراک قرار می‌گیرند، درصورتی‌که به آگاهی لازم دسترسی نداشته باشند ممکن است به زیان منافع خود چه شخصی و چه ملی دست به فعالیت بزنند که معمولاً در راستای منافع آمریکا و انگلیس است. اگر سوریه هشت سال اخیر را ندیده‌اید می‌توانید به حال حاضر ونزوئلا، عراق، بولیوی و لبنان نگاه کنید.

در ونزوئلا، عراق و لبنان که هر یک به‌نوعی زیر فشار آمریکا قرار دارند بهانه اولیه مشکلات معیشتی است که درنهایت به اعتراض منجر می‌شود و تازه آغاز مدیریت ادراک آن مردم است. برای مثال مردم عراق از حق مشروع خود استفاده و به دلیل بیکاری و فساد اداری تظاهرات و تحصن کردند؛ اما ماجرا به آنجا رسید که به‌جای حمله به اشغالگران آمریکایی که مانع بازسازی آن کشور هستند، یک نوجوان را وحشیانه اعدام کردند، به کنسولگری‌های ایران هجوم بردند و علیه حشد الشعبی که نیرویی از خود عراقیان برای دفاع از آنان در برابر تروریسم است شعار دادند. به‌این‌ترتیب، به شکلی کاملاً چراغ خاموش، جای جلاد و شهید عوض و منافع آمریکا تأمین شد.

انگلیس با مدیریت ادراک مردم عراق توانسته قدرت شناخت برخی از مردم را چنان تغییر دهد که جای دوست و دشمن را اشتباه بگیرند. در لبنان هم‌چنین برنامه‌ای دنبال می‌شود. بااین‌حال با استفاده از عملیات مدیریت ادراک نظام سلطه توانست قوه شناخت برخی جوانان و نظامیان را آن‌چنان دگرگون کند که به کودتا علیه مورالس منجر شود. درعین‌حال اعتراض شدیدی هم از مردم صورت نگرفت که به بازگشت مورالس انجامد. این یکی از نمونه‌های کوچک کاهش سرمایه اجتماعی است. نمونه بارز دیگر را می‌توانید در سوریه هشت سال گذشته ببینید. جنگ شناختی بر حکومت‌هایی که مطیع غرب نیستند چنین تأثیر می‌گذارد.

هدف مدیریت ادراک چیست؟

در جنگ شناختی، اشغال سرزمینی یا انهدام تأسیسات مطرح نیست بلکه با دگرگون کردن قوه شناخت یک ملت است که زمینه کاهش سرمایه اجتماعی (Social Capital) آن ملت فراهم می‌شود.

برای جنگ شناختی دو اقدام اصلی انجام می‌شود؛ ازیک‌طرف فساد در نهادهای نظارتی به‌شدت رشد می‌کند. همچنین مسئولان به حدی شیفته اشرافیگری می‌شوند که از تنها وظیفه خود که خدمت به مردم است غافل شوند. طبعاً رسانه‌های دلسوز به‌شدت سرکوب می‌شوند و تقریباً رسانه‌ای برای بیان مشکلات باقی نمی‌ماند.

 از طرف دیگر همان سازمان‌های اطلاعاتی غربی با رسانه‌های خود، مردمی را که از این وضعیت ناراضی هستند برای تحقق خواسته‌های به حقشان در مسیر نادرست راهنمایی می‌کنند تا به کشور خود ضربه بزنند.

با نزدیک شدن سرمایه اجتماعی به صفر، مفاهیمی مانند امنیت، فعالیت اقتصادی، میهن‌دوستی، قانون، نهادهای نظارتی و درنهایت حاکمیت دیگر معنا نخواهد داشت. در آن صورت است که شرایط برای شکست آن کشور آماده است. این شکست می‌تواند در قالب فروپاشی، جنگ داخلی، نسل‌کشی و حتی استقرار یک دیکتاتوری منطبق بر خواست انگلیس نمایان شود.

 

یکی از کارویژه‌های جنگ شناختی این است که حافظه نسل جوان را به‌جای تاریخ حقیقی از دروغ‌های ساختگی اشباع کنند. برای مثال، جوانان بولیوی از یاد می‌برند که بومیان در کشورشان تحت چه ستم سختی بودند و آمریکا از وضعیت قبل از مورالس چه اندازه حمایت می‌کرد. درنتیجه به‌راحتی علیه اولین رئیس‌جمهور بومی خود دست‌به‌کار می‌شوند. در ونزوئلا به مردم این فریب القاء می‌شود که عامل بحران نه دخالت و تحریم‌های آمریکا بلکه برنامه‌های عدالت اجتماعی چاوز و مادورو است. دقیقاً تلاش می‌شود مردم در جهت وارونه به ادراک برسند.

همین روند در لبنان و عراق هم تکرار می‌شود تا جوانان این دروغ بزک شده را باور کنند که محور مقاومت عامل فقر و بیکاری در لبنان و عراق بوده است نه اشغالگرانی که آن کشورها را مورد تجاوز قرار دادند سپس مانع بازسازی و سرمایه‌گذاری دولت‌های رقیب در آن مناطق شدند.

اولین نمونه‌های جنگ شناختی

جنگ شناختی اگرچه سروصدای زیادی دارد ولی پدیده‌ای تازه نیست و از بدو خلقت انسان تاکنون ادامه داشته فقط تاکتیک‌های آن قوی‌تر شده و خواهد شد. اولین نیرویی که اقدام به مدیریت ادراک آدم کرد شیطان بود. مشهورترین دولتی که اقدام به جنگ شناختی کرد، معاویه بود و توانست نیروهای مقابل را در جنگ صفین در مسیری قرار دهد که علیه خود و به نفع وی عمل کنند.

 در قرن بیستم اولین دولتی که با ابزار جدید رسانه مانند رادیو و فیلم اقدام به مدیریت ادراک کرد آلمان نازی بود. این جمله وزیر تبلیغات هیتلر که می‌گفت: «تبلیغات ما باید زودتر از سربازانمان سرزمین دشمن را فتح کنند.» ناظر بر همین امر بود. راهکار «تفرقه بینداز و حکومت کن» انگلیسی نیز در همین راستا برای بسیاری از مردم آشناست. انگلیسی‌ها افتخار می‌کردند که جنگ‌ها را قبل از شروع پیروز می‌شوند. این روند در ادامه جنگ شناختی امکان‌پذیر می‌شد.

هر زمان که انگلیس در مقابل ملت آگاه قرار گرفته به‌شدت شکست‌خورده است. شکست استعمار انگلیس از میرزای شیرازی در ماجرای تحریم تنباکو و نیز فرار انگلیس در نتیجه آگاهی مردم هند نمونه‌هایی از آن است.

راهکار رهایی از دام مدیریت ادراک

راهبرد مدیریت ادراک هر ملتی را دچار دگرگونی قوه شناخت می‌کند مگر آنکه نیرویی آگهی بخش حقایق را برملا کند. به‌ویژه آنکه انگلیس همیشه از روحانیون و سیاستمداران وابسته به خود برای دینی نشان دادن فریب‌های القائی‌اش استفاده می‌کند.

همچنین با حمله به منافع انگلیس باید به آن‌ها فهماند که تفرقه‌افکنی در جهان به آسیب بیشتر به وابستگان لندن منجر می‌شود. این دو اقدام البته بسیار سخت است ولی راه سخت دلیل غیرممکن بودن نیست. دشوار است اما اگر انجام شود به نتایج عالی خواهد رسید.

محمد پارسا نجفی

منبع: خبرگزاری دانشگاه آزاد