مدیومهای مختلف نمایشی، نقش مهم و انكارناپذیری در انتقال واقعیتهای موجود در قالبی هنرمندانه و تاثیرگذار دارند. در این میان مسؤولیت سینمای مستند شاید خطیرتر از باقی مدیومها و رسانهها باشد.
درباره 2 مستند «با صبر زندگی» و «گلولهباران»
مقاومت سینمایی
به گزارش الأمه:
مدیومهای مختلف نمایشی، نقش مهم و انكارناپذیری در انتقال واقعیتهای موجود در قالبی هنرمندانه و تاثیرگذار دارند. در این میان مسؤولیت سینمای مستند شاید خطیرتر از باقی مدیومها و رسانهها باشد، چرا كه هم رسالت بیان واقعیت را بدون آراستههای دروغین به عهده دارند و هم این واقعگرایی و حقیقتگویی، باید به زبان هنر باشد و نسبتی جذاب و استاندارد با ساحت سینما هم داشته باشد. در مستندهایی كه با موضوع مدافعان حرم ساخته میشود، توازن و برقراری تعادل میان این دشواریها بیشتر هم میشود و فیلمسازان با چالشهای مهمی در روایت روبهرو هستند. التهاب و حساسیت موضوع، كارگردانهای جسور و كاربلدی را میطلبد كه شهامت و توان طرح واقعیتهای موجود در این زمینه را داشته باشند. گاهی همه غیرت و تلاش فیلمسازان در این حوزه، صرفا به ارزشمندی اقدام و فیلم ساختن درباره این موضوع استراتژیك و اعتقادی محدود و منحصر میشود و خروجی و دستاورد مناسب هنری و ماندگاری ندارد، اما در آن دسته از فیلمهایی كه فیلمسازان به درستی با سوژه روبهرو میشوند و توانایی بیان هنرمندانه و تاثیرگذار آن را دارند، اتفاقات خوبی افتاده است. همانند دو فیلم مهم «با صبر زندگی» به كارگردانی وحید فراهانی و به تهیهكنندگی سیدهاشم موسوی و «گلولهباران» به كارگردانی مرتضی پایهشناس و حسین مومن و به تهیهكنندگی مرتضی شعبانی كه با تحسین مخاطبان مواجه شدهاند. وجه اشتراك این دو فیلم، روایت قصههایی تلخ و واقعی در سوریه است؛ سرزمینی كه در سالهای اخیر به محلی برای آزمون جدی زینبیها و حسینیها تبدیل شد و انگار هر اتفاق تلخ امروزی در آن، فلاشبكی است به گذشته.
گفتوگو با وحید فراهانی، كارگردان «با صبر زندگی»
یك قصه كربلایی
«با صبر زندگی» به قافله سالار اسیران كربلا حضرت زینب كبری (س) پیشكش شده است، اما فیلم صرفا به همین هدیه كلامی بسنده نمیكند و در فرم و محتوا هم روی امید و صبر و برخی ویژگیهای دیگر حضرت زینب همچون همراهی با اسرا و به ویژه بچهها تاكید میكند و این خصوصیات را در فضایی امروزی بازتاب میدهد.
در آثار دیگری كه ساختم هم در هر كاری به یكی از ائمه متوسل شدم. در این كار هم باتوجه به موضوع فیلم و آزادی اسرا به حضرت زینب متوسل شدیم و با حضور در حرم مطهر ایشان برای ساخت این فیلم از این حضرت مدد گرفتیم. از قبل میدانستیم كه قصه، قصه اسرا و خانوادهها و بچههایی است كه قرار است آزاد شوند. بعد از اینكه آن انفجار در فیلم اتفاق افتاد و قصه ما به نوعی كربلایی و عاشورایی شد، ارجاع روایت به قصه كربلا و حضرت زینب پررنگتر شد و بیشتر سراغ مادران، همسران و ... رفتیم كه داغدار شده بودند.
برخی تصاویر را در فیلم میبینیم كه توسط خود داعشیها و گروههای تكفیری ضبط شده بود. این تصاویر را چطور به دست آوردید؟ در فضای مجازی منتشر شده بود؟
بله، این تصاویر در فضای مجازی موجود بود و در شبكههای اجتماعی گروههای تكفیری منتشر شده بود. یكی از بحثها این است كه آنها در فضای رسانهای در بازتاب وقایع - البته به نفع خودشان- خیلی قویتر از ما عمل كردند. آنها در ابتدا وانمود میكردند كه دارند كار حقوق بشری انجام میدهند و میخواستند كار تبادل اسرا را رسانهای كنند. اما در ادامه به خاطر اختلافاتی كه در خود گروههای مسلح تكفیری پیش آمد و آن انفجاری كه رخ داد، منجر به این شد كه ما بتوانیم از این فیلمها استفاده كنیم.
انتظاری كه در فیلم برای مبادله اسرای شهركهای فوعه و كفریا و داعشیها میشود، تعلیق نفسگیری دارد. بعد هم آن خبر انفجار و بیخبری نیروهای مقاومت به این تعلیق و هیجان و التهاب اضافه میكند. گروه فیلمسازی از كی آنجا حضور داشت؟ احتمالا كه این انفجار پیشبینی نشده بود و به نوعی مسیر روایت شما را هم تغییر داد.
ما سه هفته در محل گذرگاه مبادله اسرا در انتظار بودیم. همانجا در تمام مدت كنار آن خانوادههایی كه چشم انتظار بودند، ایستاده بودیم. به جز ما برخی رسانهها و خبرنگاران اروپایی هم آنجا حضور داشتند. بعد از اینكه داشت این انتظارها به سر میرسید و این انفجار انتحاری اتفاق افتاد، این درام در ذهنم شكل گرفت كه دنبال خانوادهها بروم و قصه این بچهها را روایت كنم.
بنابراین خطرات زیادی برای گروه فیلمسازی شما وجود داشت.
بله، آن گذرگاه تقریبا یك منطقه جنگی بود كه به واسطه هلالاحمر داشت تبادلی آنجا انجام میشد.
فیلم با بچهها شروع میشود همراه آوای كودكانهای كه در تیتراژ پایانی هم ترجمهاش را روی تصاویر میبینیم. به جز این توجه در آغاز، در پایان هم فیلم با بازی بچهها تمام میشود و نشان میدهد باوجود همه سیاهیها و انبوه اتفاقات تلخ در دوران محاصره و در مرحله تبادل اسرا، به نظر میآید تاكید شما روی بچهها به عنوان قربانیان اصلی چنین فجایعی است.
محور اصلی فیلم ما بچهها بودند و برای همین در طول فیلم روی بچهها تاكید داشتم. نكته دیگر اینكه 120 كودك در این انفجار شهید شدند. با صبر زندگی، به نوعی ادای دین به این بچههاست.
احیانا اطلاعی از وضعیت آن بچهها و خانوادههای آزادشده دارید؟
بعد از ساخت فیلم، سفرهای دیگری هم به سوریه و به آن مناطق داشتیم. بچهها و خانوادهها در محلهایی كه باید اسكان داده شده بودند و شرایط مناسبی برای آنها فراهم شده بود. حتی برخی از آنها فیلم ما را هم دیده بودند. اهالی فوعه و كفریا چند كانال تلگرامی هم داشتند كه هم فیلم را آنجا به اشتراك میگذاشتند و هم نظراتشان را درباره این فیلم مطرح میكردند. یكی از مادرانی كه در فیلم و در اتوبوس با او مصاحبه كرده بودیم، بعدها یكی از عروسكهای بچههایش را برای ما هدیه فرستاده بود كه در جشنواره فیلم عمار به دست ما رسید.
بحث حضور برخی رسانهها و خبرنگاران خارجی هم در فیلم مطرح میشود. به ویژه آن خبرنگار هلندی كه اشاره به بایكوت رسانهای در كشور خودش و دیگر كشورهای اروپایی در زمینه فجایع داعش میكند. چقدر حضور آنها موثر بود و واقعا منجر به اطلاع رسانی حقیقت شد؟
وقتی همان موقع خبر انفجار را در یوتیوب و فضای رسانهای و مجازی رصد كردم، دیدم دو سه نفر از همین خبرنگارانی كه آنجا حضور داشتند، كار خبررسانی را انجام داده بودند، اما در كل همچنان آن بایكوت رسانهای در اروپا وجود دارد و چندان مجال اطلاع رسانی درست در این زمینه نیست. به ویژه آنها فجایعی كه علیه شیعیان انجام میشود را چندان پوشش رسانهای نمیدهند. متاسفانه رسانههای ایرانی هم حضور قوی و مناسبی در آن فضا نداشتند و به جز واحد مركزی خبر، تنها گروه مستندساز ایرانی آنجا ما بودیم.
گفتوگو با مرتضی شعبانی، تهیهكننده «گلولهباران»
جایی برای پیرمردها هست!
گلوله باران، ضرباهنگ و پویایی مهیج و پرتعلیقی دارد و مخاطب را مستقیم وارد میدان جنگ میكند. چقدر این میزان از خطرپذیری لازمه شكل گیری یك اثر استاندارد و جذاب است؟
هر كاری كه در فضای بحران انجام شود، با خطر همراه است و ریسك بالایی دارد. وقتی شما به منطقهای سیل زده میروید، طبیعتا با بحران و كمبود امكانات و ... مواجه هستید و هر لحظه ممكن است آن منطقه دچار سیل و آبگرفتگی شود. در زلزله هم این نگرانیها وجود دارد. رفتن به مناطق جنگی هم خطرات فراوان خودش را دارد و باید احتمال مواجهه با هر خطری را داشته باشید، از جمله مصدومیت، مجروحیت و حتی شهادت. فیلمبرداری كه وارد آن فضاها میشود حتما انتخاب میكند و خطر این كار را به جان میخرد.
خودتان هم در جوانی و در دوران ساخت روایت فتح و دیگر مستندهای جنگی چنین فضاهای پرخطری را تجربه كردهاید. به نظر میرسد در سالهای اخیر تاریخ مقاومت با چهرهای جدید تكرار میشود و جوانترهای دیگری راه شما را در ثبت جریان مقاومت ادامه میدهند.
بله، هم زمان دوران دفاع مقدس چنین لحظاتی را تجربه كردیم و هم در جنگ با داعش در سالهای اخیر. اگر مستند مثلث مرگ (به تهیهكنندگی و كارگردانی خود شعبانی) را دیده باشید، صحنههایی مشابه گلوله باران میبینید كه خمپارههای مختلف به فاصلههای نزدیك گروه فیملبرداری اصابت میكند. اما حالا دیگر پیرمرد شدهایم. (میخندد)
مرتضی پایهشناس و حسین مومن، این فیلم را بهطور مشترك كارگردانی كردهاند. تقسیم كار در این كارگردانی مشترك به چه صورت است؟
ما این شیوه را در دوران جنگ و در همان مستندهای روایت فتح تجربه كرده بودیم. كارگردانی آن مستندها صرفا مربوط به حضور میدانی نبود و برخی كارگردانیها هنگام روایت و پای میز تدوین رخ میداد. در گلوله باران هم به این شیوه پیش رفتیم و بخشی از كارگردانی و معماری كار، هنگام تدوین معنا پیدا كرد.
روایت راسخ ماندن
با صبر زندگی فیلم مستندی است كه به ماجرای تبادل اسرای شهركهای فوعه و كفریا در سوریه و اسرای داعشی میپردازد. اما گروههای تكفیری حتی در همین زمان موردتوافق هم اصول انسانی را زیرپا میگذارند و با انفجاری انتحاری، باعث شهادت افراد زیادی از جمله كودكانی میشود كه پس از چند روز گرسنگی و به شوق خوردن چیپس جایی تجمع كرده بودند. فیلم با روایتی زینبی، سراغ مصائب بچهها و خانوادههایشان میرود و داستان غمبار اما امیدوارانه و صبورانه آنها در عبور از رنجها را برای ما به تصویر میكشد. امیررضا مافی، راوی و گوینده گفتار متن در جایی از فیلم روایت میكند و میگوید: «فوعه و كفریا روایت با صبر زندگی كردن است، روایت امیدوار بودن و راسخ ماندن.»
تابلوی افتخارات
همین نفس قدم گذاشتن در این راه و فیلم ساختن در شرایطی دشوار درباره مدافعان حرم و مقاومت مردم سوریه در برابر گروههای تكفیری و داعشی و شایسته تحسین و تمجید است. اما چون سازندگان فیلمهای با صبر زندگی و گلوله باران، در ساخت فیلم و مستندسازی هم مهارت دارند و موفق به ساخت فیلمهای خوبی شدند، جوایز و تحسینهای دیگری هم دریافت كردند. با صبر زندگی در پانزدهمین جشنواره مقاومت، بهترین فیلم شد و در هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار هم جوایز بهترین فیلم و جایزه مردمی را به دست آورد. فیلم گلولهباران هم در جشنواره اخیر سینماحقیقت، جوایز بهترین فیلم، بهترین كارگردانی و بهترین تدوین را دریافت كرد و مرتضی شعبانی تهیهكننده فیلم هم آن را به همه مستندسازان شهید مانند شهیدهادی باغبانی تقدیم كرد.
نجاتدهندگان حرم
نجات سرباز رایان را كه حتما خاطرتان هست؛ بهویژه داریم از آن نیم ساعت خیره كننده و نفسگیر اول فیلم حرف میزنیم كه كاپیتان جان اچ میلر و نیروهایش در ساحل نرماندی پیاده میشوند و از هر طرف مورداصابت گلولههای دشمن قرار میگیرند. دوربین یانوش كامینسكی، چنان مخاطب را وارد فیلم میكند كه گویی او هم جزیی از جهان رعب آور قصه است. همه اینها را گفتیم كه خودمان در سینمای ایران هم فیلمی داریم كه رسما برای فیلم اسپیلبرگ خط و نشان میكشد، فیلمی مستند به نام گلوله باران كه حركت چند نفر از نیروهای مدافع حرم را در خط مقدم نبرد با داعش را به تصویر میكشد. دو فیلمبردار فیلم حسین مومن و سعید منفرد جسورانه همراه این نیروها میشوند و با دوربین به دل دشمن میزنند و مورد اصابت گلولههای تكفیریها قرار میگیرند.
منبع: جام جم