در روزهای اخیر و هر چه از شهادت حاج قاسم سلیمانی دورتر میشویم آثار هنری به ویژه در حوزه موسیقی در جهان عرب درباره شهادت این شهید بزرگوار و دوست عراقی اش شهید ابومهدی المهندس بیشتر و بیشتر میشود.
در روزهای اخیر و هر چه از شهادت حاج قاسم سلیمانی دورتر میشویم آثار هنری به ویژه در حوزه موسیقی در جهان عرب درباره شهادت این شهید بزرگوار و دوست عراقی اش شهید ابومهدی المهندس بیشتر و بیشتر میشود.
از گروههای عراقی و حشد الشعبی بگیر تا گروههای مقاومت در حزب ا... لبنان و انصار ا... یمن تا جریانهای مقاومت در فلسطین و غزه همه به جای سرودن غمنامههای رشک و اشک، از حماسه و انتقام سخت و وفاداری سرودهاند.
برای آن که بدانیم چرا بیشتر آنچه در این روزها در عراق، لبنان، یمن، فلسطین و حتی پاکستان و بوسنی تولید شده حماسی است باید از دو بعد به این منظر نگریست.
اولا از بعد موسیقایی؛ موسیقی این روزها میراثدار موسیقی چپ در جهان عرب است که در دهههای 50 و 60 میلادی با جریانهای ناسیونالیسم عرب ممزوج شده و آخرین میراثداران آن خوانندگانی چون جولیا پطرس هستند و همین موسیقی بعدا در دهه 80 با میراث موسیقی برگرفته از انقلاب 57 (که خود تلفیق موسیقی چپ و موسیقی ایرانی است) تلفیق شده و تبدیل به جریان موسیقی حزب ا... لبنان شده است و در یکی دو دهه گذشته این دو جریان موسیقی اسلامی و چپ در کنار هم یک معنا را تولید میکنند.
این در حالی است که جریان موسیقی رزمی و حماسی برگرفته از انقلاب 57 سال هاست از ایران و از میان موسیقی ایرانی رخت بربسته و کمتر به آن توجه میشود.
در نقطه دوم که از نقطه اول و فرمی مهم تر به نظر میرسد؛ ملموس بود و خط مقدم بودن جبهه نبرد با آمریکا و صهیونیسم برای هنرمندان عراقی، یمنی، لبنانی و فلسطینی است.
هنرمندانی که نبرد را با گوشت و پوست خود لمس میکنند شهادت امثال حاج قاسم سلیمانی را دیگر بهانهای برای اشک و رشک نمیدانند بلکه آن را حماسهای برای ادامه مسیر میدانند چه این که در اغلب آثار منتشر شده از طرف گروههای مختلف بر ادامه راه و انتقام سخت تاکید شده است.
این که هنرمند امروزی ما اعم از هنرمند موسیقی، تجسمی و نمایشی ما با صحنه نبرد ملموس نیست و آن «آن» را درک نکرده، نمیتوان به او خرده گرفت که چرا رشک و اشک میسراید و این وظیفه را متوجه مسؤولان امری میکند که در کنار دفاع از حرم باید راه را برای مدافعان فرهنگی حرم باز میکردند و بکنند تا آنها با گوشت و پوست خود واقعیت صحنه را درک کنند و آنگاه است که میتوان امیدوار بود هنرمند ما از رشک و اشک به حماسه و انتقام سخت برسد.