۱۳۹۸/۰۷/۰۲
۱۰:۲۰ ق٫ظ

عربستان‌سعودی با اخبار متعدد آزادی‌های اجتماعی و توسعه فضاهای فرهنگی‌اش، کشور جنجالی و خبرساز سال‌های اخیر خاورمیانه بوده است.

مقایسه وضعیت فرهنگی ایران و عربستان مبتنی بر سندهای چشم‌انداز دو کشور در گفت‌وگو با پژوهشگر حوزه عربستان

عربستان در افق 2020 چهار سینما خواهد داشت

به گزارش الأمه:

یک پژوهشگر حوزه عربستان‌سعودی می‌گوید همان‌قدر که مقایسه اوضاع فرهنگی ایران، با عقب‌ماندگی‌های عربستان، یک‌جور شوخی سیاسی به نظر می‌رسد، قدرت مانور رسانه‌ای آن‌ها در بزرگ جلوه‌دادن اقدامات کوچک‌شان با ساختار رخوت‌زده رسانه‌های دولتی ایران قابل قیاس نیست. در ادامه گفت‌وگوی «صبح‌نو» را با دکتر بردیا عطاران ، پژوهشگر و تحلیلگر می‌خوانید.
اهمیت سند 2030 برای عربستان‌سعودی از بابت فرهنگی چیست و چه نقشی در تغییرات فرهنگی سال‌های اخیر عربستان داشته است؟
اول اینکه باید بین اقدامات فرهنگی اعلامی و اعمالی عربستان‌سعودی تفاوت قائل شویم. چیزی که باید بدانیم آن است که تمام اقداماتی که توسط دولت در حال انجام است، ذیل گفتمان سند 2030 قرار دارد. اگر به رسانه‌های تمام وزارتخانه‌ها، ادارات و سازمان‌های حکومتی عربستان نگاهی بیندازید، خواهید دید که بالای همه‌شان، لوگوی سند 2030 حک شده است؛ حتی همه هیات‌های عالی‌شان هم این‌طور هستند. این‌ها نشان می‌دهد برای اینکه بفهمیم چه اتفاقی دارد در عربستان می‌افتد باید به سند 2030 مراجعه کنیم چرا که سیاست‌های اعلامی را مشخص می‌کند.
این سند چه سالی تدوین شده؟
سال 2016 اعلام شد اما جالب است بدانید در سال 2015 یک‌سری از امیران عربستان به واشنگتن سفر می‌کنند و در آن یک دوره اندیشکده‌ای برای این امیران گذاشته می‌شود. در این دوره، تفاهم‌نامه‌ای میان محمد بن سلمان و مکنزی برای تدوین یک سند توسعه امضا می‌شود. عربستان اما تا قبل از همین واقعه انفجار پالایشگاهش، مشکلات بسیار جدی مالی داشت؛ بنابراین تمام هم و غم این سند هم بر این بود که عربستان بعد از نقد را ترسیم کند چون دولت سعودی تصمیم داشته پس از سال 2030 وابستگی‌اش را به نفت کاهش دهد.
پس 2030 اساساً یک سند اقتصادی است؟
عمدتاً یک سند توسعه اقتصادی است اما به جنبه‌های توسعه فرهنگی و اجتماعی هم توجه جدی دارد. بعد از تغییرات اخیر فرهنگی برخی رسانه‌های داخلی ما توجه‌شان جلب شده و می‌پرسند که نکند واقعاً عربستان دارد کارهای مهمی جدی انجام می‌دهد! در این مساله باید بگویم که عربستان در گفتمان‌سازی و برند کردن سند و اقداماتش مبتنی بر آن، واقعاً موفق بوده و توانسته به نقطه‌ای برسد که بگوید من می‌خواهم چه کنم و جامعه را هم نسبت به این اهداف لااقل حساس کند؛ یعنی اگر بخواهیم با کشور خودمان مقایسه کنیم، مثلاً اگر از مردم بپرسید سند مهندسی فرهنگی چه می‌گوید، کمتر کسی قادر است پاسخ دهد و شاید اصلاً ندانند چیست؛ اما اگر از هر شهروند عادی عربستانی بپرسید چه شده است که به زنان گواهینامه رانندگی می‌دهند، می‌گوید که ولیعهد دارد تلاش می‌کند سند چشم‌انداز را تحقق ببخشد.
چطور این آگاهی را ایجاد کرده‌اند؟
این‌ها لوگوی خاص دارند، طراحی کرده‌اند و در مبلمان شهری از لوگو و سایر عناصر آشناسازی سند برای مردم استفاده می‌کنند و در سایت‌ها و فعالیت‌های رسانه‌ای به طور گسترده آن را پوشش می‌دهند. خود این موضوع یکی از جنبه‌های مهم سند 2030 است؛ اما همه این‌ها به بخش اعلامی سند برمی‌گردد.
این سند چقدر در واقعیت امکان تحقق دارد؟
تحقق این سند در عربستان با چالش‌های جدی، هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه فرهنگی مواجه است. در بخش فرهنگی نخستین و مهم‌ترین چالش، مقاومت مردم است. در جامعه‌ای که تا قبل از 2016 ملک عبدالله پادشاه آن بوده، یک جامعه کاملاً سنتی است که چه در حوزه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی، کاملاً محافظه‌کارانه بوده است. آن وقت در چنین شرایطی سند انتظار دارد که ناگهان مثل مردم آمریکا با این جامعه برخورد شده و آزادی‌های فوق‌العاده فرهنگی و اجتماعی محقق شود. طبیعتاً مردم نمی‌پذیرند چرا که بدنه جامعه با اندیشه سلفیت و وهابیت به شدت گره خورده و آن‌ها به شدت مقاومت خواهند کرد.
نشانه‌های این مقاومت چیست؟
مثلاً در همین موضوع رانندگی زنان که در کشور ما هم خیلی بازتاب داشت، جالب است بدانید الان کلاس‌های آموزش رانندگی بانوان خالی است! یعنی اصلاً کسی نیست که بخواهد گواهینامه بگیرد! البته به هرحال تعداد معدودی هستند اما واقعیت این است که برخلاف تصور این‌طور نبوده که مثلاً چندصد هزار نفر پشت درهای آموزشگاه‌ها منظر بوده باشند و این یک مطالبه گسترده در عربستان نبوده است. در عربستان حدود 20، 30هزار دانشجوی تحصیل‌کرده کشورهای خارجی را داریم که وقتی به کشورشان بازمی‌گردند، متناسب با آن فرهنگ توقعاتی دارند. از آن طرف مثال‌های سلبی هم وجود دارد. امروز کلیپی پخش شد که خیلی هم بازتاب داشت و در آن مردی در ملأ عام همسرش را کتک می‌زند. خب این مردسالاری و قیمومیت مرد در عربستان به شدت جدی است و با اقدامات یک فرد و یک سند واقعاً به این سادگی‌ها قابل حل نیست.
مشکل دیگر عربستان برای گسترش فعالیت‌های فرهنگی و هنری، فقدان زیرساخت‌هاست. وقتی می‌گویید فعالیت‌های هنری، بالاخره باید نمایشگاهی، سینمایی یا سالن تئاتری وجود داشته باشد اما هیچ‌کدام از این‌ها وجود ندارد. اعداد و ارقام بهتر منظور را می‌رسانند و در مقایسه با کشور خودمان مسأله روشن‌تر می‌شود. در سند آمده است که عربستان می‌خواهد تا سال 2021، سالن‌های سینمایش 450هزارتا بلیت فروخته باشند. این درحالی است که ما در کشور خودمان فقط در سال قبل 27 میلیون بلیت سینما فروختیم! بنابراین شما زمانی می‌توانید بگویید کشور دارد در حوزه فرهنگ و هنر قوی عمل می‌کند که تولیدات فرهنگی خوبی داشته باشد؛ یعنی مثلاً برای مقایسه بگوییم که ترکیه سالانه 80 فیلم تولید می‌کند و ایران 120 فیلم؛ در حالی که عربستان تازه در سال قبل فقط یک فیلم ساخته و در آن هم، فقط 30درصد سرمایه‌گذار بوده و موضوعش هم زندگی یکی از پادشاهان عربستان است!
کشور ما حدود 300 سالن نمایش فیلم دارد؛ در عربستان اوضاع چگونه است؟
در سند آمده است که تا سال 2020 باید در کشور 16 سالن تئاتر ساخته شده باشد. طبیعتاً این در مقایسه با کشور ما که فقط در تهران تعداد زیادی سالن تئاتر وجود دارد، شوخی است! در سند نوشته شده که عربستان تا سال 2020 می‌خواهد چهار سالن سینما داشته باشد و برنامه‌ریزی کرده‌اند که تا این زمان، 13 کتابخانه عمومی داشته باشند، آن هم نه ساخت کتابخانه بلکه فقط تجهیز و نوسازی! این اعداد و ارقام نشان می‌دهد که وضعیت اصلاً قابل قیاس نیست.
با این حال می‌شود پیش‌بینی کرد که مردم با همین مقدار همراهی کنند؟
نکته این است که عربستان به لحاظ اجتماعی یک کشور یکپارچه نیست. در آخرین سرشماری عربستان که چند ماه پیش انجام شد، اعلام کردند که 33میلیون نفر در عربستان اقامت دارند؛ اما 22میلیون نفر از آن‌ها شهروند (citizen) هستند و 11میلیون مابقی مهاجران پاکستانی یا عمدتاً اردنی‌اند. از این جمعیت هم فقط کسانی به خدمات فرهنگی دسترسی دارند که در جده یا ریاض زندگی می‌کنند چون در استان‌های دیگر اصلاً به آن صورت چیزی وجود ندارد. این را با یک کشور 80 میلیونی مقایسه کنید که عدد مهاجران آن اصلاً در این سطح نیست؛ بنابراین وضعیت فرهنگی و هنری ایران و عربستان، اساساً قابل مقایسه نیست با این حال حرکت‌های رسانه‌ای عربستان و تصویری که از پیشرفت‌هایش ایجاد کرده، بدون شک بسیار موفق‌تر از ایران بوده است.
چرا موفق‌تر بوده‌اند؟ اصلاً وضعیت رسانه‌ای عربستان چگونه است؟
چند کمپانی رسانه‌ای با عربستان همکاری دارند؛ یکی از آن‌ها روتاناست که متعلق به سعودی‌هاست ولی در امارات قرار دارد؛ یکی دیگر هم MBC است. کارکنان این‌ها، یک عده خارجی از حرفه‌ای‌های رسانه‌ها هستند که پول می‌گیرند اما خوب کار می‌کنند؛ اما هم وال‌استریت‌ژورنال و هم یک پایگاه دیگر در مقاله‌ای به این موضوع اشاره کرده‌اند که موسسه مکنزی در عربستان 300 نیروی مستقر دارد که مردم به آن‌ها می‌گویند وزارت مکنزی! یعنی تا این حد از اطلاعات دقیق میدانی عربستان اطلاع دارند. یکی از کارهای این 300 نفر برای تحقق این سند، گفتمان‌سازی برای آن است؛ بنابراین چرا موفق‌ترند؟ چون یک برنامه مشخص و یک ساختار چابک دارند که کشور ما فاقد هر دو است. در عربستان پول را به رسانه می‌دهند اما ساختار خصوصی‌سازی شده و تا حدی در حوزه رسانه در گفتمان بازار آزاد ورود کرده‌اند درحالی که در ایران، هم بودجه و هم ساختار کاملاً دولتی است.
سند 2030 عربستان در مقایسه با افق 1404 ایران، چه شباهت‌های فرهنگی دارد؟
من در همین مطالعه‌ای که انجام دادم و در دانشگاه دفاع شد، این دو سند را مقایسه کردم. سند 1404 ما یک صفحه است که همان هم به‌غایت ضعیف است و اصلاً قابل قیاس با یک سند حرفه‌ای مثل 2030 عربستان نیست.
توضیحی درباره سند 2030 می‌دهید؛ آیا این سند چاپ شده و در دسترس عامه هست؟
این سند یک کتاب 25صفحه‌ای است که 17 سند زیرشاخه‌ای هم دارد؛ البته این‌ها جدا از اسناد پشتیبان هستند که مکنزی رفته و منابع و مخارج و مشکلات کشور را بررسی و رصد کرده و با استفاده از اسناد پشتیبان به سند 2030 رسیده است؛ خود این سند هم 17 سند دارد که در واقع برنامه‌های عملیاتی آن هستند. یکی از این برنامه‌ها سند «جوله الحیاه» یا همان «کیفیت زندگی» است. این سند در حوزه فرهنگ و هنر، بسیار مهم و اساسی است و این اعداد و ارقامی هم که گفته شد در این سند آمده است. همین مسأله نشان می‌دهد که در این مقایسه‌ها هم ما ایران را در وضعیتی که اکنون هست داریم با افق عربستان که معلوم نیست باشد، مقایسه می‌کنیم.
مقایسه این دو سند در حوزه فرهنگ چه می‌گوید؟
از جمله شباهت‌های این دو سند این است که هر دو می‌خواهند به گردشگری فرهنگی توجه ویژه داشته باشند؛ البته این در سند عربستان پررنگ‌تر است. عربستان الان هشت میلیون گردشگر خارجی دارد و در سند آمده که انتظار می‌رود در 2030، به 30میلیون گردشگر برسد. برای عملیاتی‌شدن همین یک هدف، یک سند جداگانه تدوین شده به نام «ضیوف الرحمان» که در آن سه استراتژی پیش‌بینی شده و هر یک از این استراتژی‌ها هم برنامه‌های عملیاتی خاص خود را دارند که یکی از آن‌ها پروژه دریای سرخ و گسترش جزیره‌های آن و دیگری پروژه نیوم است.
واقعاً قادر به تأمین هزینه‌های این پروژه‌ها هم هستند؟
مقایسه ساده میان کشور ما و آنان نشان می‌دهد که ایران با روزانه 300هزار بشکه نفت با جمعیت چهاربرابری اداره می‌شود در حالی که عربستان روزانه 10میلیون بشکه نفت می‌فروشد. عربستان خیلی ثروتمند است اما یک فساد گسترده از سطوح خرد تا کلان آن وجود دارد که مانع توزیعش می‌شود. از طرف دیگر، چالش فرهنگی‌اش این است که اصلاً بازار مصرف فرهنگی ندارد چون مردم باید نیازهای اولیه‌شان تأمین باشد تا به سراغ کالای فرهنگی بیایند؛ بنابراین دولت قادر است هزینه پروژه‌ها را تأمین کند اما به این معنا نیست که مردم در تولید یا مصرف آن شریک هستند.
چرا مردم نمی‌توانند بازار مصرف فرهنگی را بگردانند؟
دولت نمی‌تواند زیرساخت‌ها را به این سادگی تأمین کند. یک علتش جنگ یمن است که بحران شدید مالی را به عربستان تحمیل کرد. علت دیگرش همین انفجار اخیر پالایشگاه بود که خیلی خیلی برای عربستان مهم بود و گران تمام شد چرا که مهم‌ترین محور سند 2030 که اساساً پیشران سایر قسمت‌ها بود، فروش 5درصد از سهام آرامکو در بازارهای بین‌المللی بود که پس از این انفجار دیگر، پای سرمایه‌گذار خارجی از آن بریده شد. الان این پنج درصد به دو درصد کاهش پیدا کرده که قرار است یک درصد با چاشنی زور به سرمایه‌گذار داخلی و یک درصد دیگر با لابی به سرمایه‌گذار خارجی فروخته شود. نکته دیگر هم این است که اصلاً مردم قادر به خرج کردن در حوزه فرهنگ نیستند و تعداد امیران و شاهزاده‌ها هم آن‌قدر زیاد نیست که بتواند بازار را سرپا نگه دارد. موضوع دیگر هم مسأله قوانین است که سازگار کردن آن‌ها با اهداف سند 2030 زمان می‌برد؛ بنابراین موانع عربستان در توسعه فرهنگی و هنری به شدت جدی است.

 

منبع: صبح نو