خانه » اخبار » «مسخ»؛ احساس عدم دلبستگی اجتماعی برصحنه نمایش
۱۳۹۷/۰۹/۰۷
۱۲:۲۸ ب٫ظ
دوازده پناهنده جوان سوری و فلسطینی در کنار دو جوان لبنانی روز ۱ دسامبر آینده بر صحنه «سینما اشبیلیا» در صیدای لبنان خواهند رفت تا«متامور فوسیس/مسخ» را به نمایش بگذارند.
پس از غیبتی طولانی، سالن این سینما با نمایشی از نویسنده آلمانی فرانتس کافکا بازمیگردد.
متن نمایش تعدیل شده تا نسخه مناسبی برای حکایت حال این جوانان باشد. اینها فرصت مییابند تا از احساساتشان بگویند. رنجی که از نداشتن دلبستگی به جامعهای که در آن زندکی میکنند، میکشند.
«متامورفوسیس/مسخ» پس از فرانتس کافکا ماجرای «گریگور سامسا» را حکایت میکند که دریکی ازروزها از خواب بیدار میشود و میبیند به حشرهای غول آسا بدل شده است. دراین کار که توسط موسسه«سناریو» با همکاری مرکزفرهنگی «گوته» آلمانی در لبنان روی صحنه میرود، جوانانی میان رده سنی ۱۵ تا ۲۰ سال مشارکت دارند که همه به عنوان پناهنده یا بی سرپرست بزرگ شدهاند. آنها رمان کافکا را به روش خودشان شرحی دوباره میدهند تا شامل زمان و محیط و نگاههایشان بشود.
«این اثر فراتس کافکا را انتخاب کردیم چون نمایش با حمایت کشور آلمان و از طریق مرکز گوته آماده شد. میخواستند کار به این یا آن صورت با فرهنگ آلمانی ارتباط داشته باشد». این را ویکتوریا لیپتون یکی از مسئولان موسسه فرهنگی و هنری«سناریو» که بر اجرای نمایش نظارت دارد گفت.
او در همین راستا و در گفتوگو با «الشرق الاوسط» گفت: «وقتی از این جوانان پرسیدیم که دوست دارند چه موضوعی را انتخاب کنند و چه پیامی را با آن به جهان برسانند، بی مقدمه جواب دادند دوست دارند صحنههایی از زندگی روزانه خودشان و رنجی که میکشند به نمایش بگذارند. رنجی که عاملش ناتوانی آنها در احساس وابستگی به جامعهای است که در آن زندگی میکنند اما آنها را نمیپذیرد یا با آنها به دلیل حصارهای زیاد که بین آنها وجود دارد، نمیتواند با آنها مهربان باشد».
همانگونه که کافکا قصه «گریگور» را که یک شبه به حشرهای غول آسا تبدیل شده، حکایت میکند که درک میکند توان آن را ندارد تا از خانوادهاش حمایت کند، این جوانان از مبارزهای میگویند که تجربه میکنند، در محیطی که نژادپرستی برآن چیره است و نمیدانند چه بکنند؛ بروند یا همان جا بمانند؟ این اثر، صحنههایی از چگونگی فرار این گروه از واقعیت زندگیشان با پناه بردن به موسیقی، مطالعه، شعر، ورزش و دیگر سرگرمیهایی که میتوانند در تنهایی تحمیلی به آنها پناه ببرند را به نمایش میگذارد.
فرح از پنجره خانهاش در اردوگاه شتیلا منتظر فرصتی است تا با مردم درباره این صحنه/چشمانداز حرف بزند؛ صحنهای که همیشه پیش چشم اوست و جز آن در زندگی چیزی نمیشناسد. فاطمه برای ما از تجربهاش در دارالایتامی میگوید که در اتاقهای درندشتاش بزرگ شد و از تختخواب همیشه سردش. بنین سوری اما، از وقتی جنگ در کشورش آوارهاش کرد و به لبنان پناه آورد، زندگیاش زیر و رو شد. از فکر کردن به برگشتن میترسد.
«تئاتر به ما چیزهای زیادی یاد داد که نمیدانستیم. حالا میتوانیم با چشمانش نگاه کنیم چون به آن اعتماد داریم و به خودمان». فرح یکی از اعضای گروه نمایش به «الشرق الاوسط» این را گفت. تصنیم اما تأکید میکند که داستانهایی در درونش کشف کرده که از آنها بی خبر بود. سامر میگوید تئاتر به آنها یاد داد چگونه میتوانند از موانع وهمی بگذرند که میان آنها و دیگری فاصله میانداخت.
تابلوهایی رقصان، موسیقیایی، شعاعرانه و نمایشی که گروه همخوانان به آن رنگ میزد وقتی جای راوی مینشستند گاهی. اینها همه در «متامور فوسیس» گنجانده شدهاند. نمایشی که پیش از این در سالن تئاتر شهر و در جشنواره اروپایی- لبنانی در ماه اکتبر بر صحنه رفت.