خانه » اخبار » «هزار و یک شب» هنوز منبع بزرگ روایی است
۱۳۹۷/۱۱/۱۸
۵:۳۱ ب٫ظ
پس از قرنها هنوز کتاب «هزار و یک شب» منبعی بی پایان برای روایت کردن در همه اشکال واقعی یا افسانهای است و هنوز نویسندگان شرقی و غربی از این منبع مینوشند.
براساس آنچه در تاریخ آمده، «شبها» وقتی برای اولین بار توسط آنتوان گالان به زبان فرانسه ترجمه شد(۱۷۱۷–۱۷۰۴) کنجکاوی مستشرقان را برانگیخت که در آن مادهای آماده و سرشار یافتند تا از آن راه با جهان شرق و فرهنگهایش آشنا بشوند.
پس از آن «شبها» به بسیاری زبانهای دیگر ترجمه شد و در فهرست صد کتابی وارد شد که بیشترین تأثیر را در طول تاریخ گذاشتهاند.
ولتر یکی از برجستهترین ادیبانی است که از حکایتها و ماجراجوییهای هزار ویک شب متأثرشد از جمله در رمانهای «راستگو»، «سمیرامیس» و «ملکه بابل». همچنین دیوید همیلتون که درنوشتن شخصیتهای رماناش «ماجرای بره» و «داستان گل خارزار» از ماجراجوییهای «هزار و یک شب» الهام گرفتهاست. همچنین پائولو کوئیلو در رمان «کیمیاگر» از شبها و دقیقاً شب سیصد و پنجاه و یک مدد جست.
پیش از این نویسندگان، حسین طه کتاب «رؤیاهای شهرزاد» را نوشت و توفیق الحکیم «شهرزاد» را. سپس هردو با هم «القصر المسحور/کاخ جادو شده» را در سال ۱۹۳۶ نوشتند. در دوره اخیر چند رمانی منتشر شد که از فضاهای «شبها» الهام گرفتهاند مانند؛ «جبل الزمرد/کوه زمرد» نوشته منصوره عزالدین، «الوصفه رقم۷/نسخه شماره۷» از احمد مجدی همام، «مدینه حوائط اللانهائیه/شهر دیوارهای بیانتها» نوشته طارق امام و دو رمان «معبد انامل الحریر/معبد سرانگشتان حریر» و «ابناء الجبلاوی/فرزندان جبلاوی» ابراهیم فرغلی و «عائله جادو/خانواده گادو» از احمد الفخرانی.
این تحقیق تلاشی است برای درک ابعاد تأثیرپذیری از کتاب «هزار و یک شب» است و نقش راهنمای او در دوسطح هنری و روانی.
منصوره عزالدین (نویسنده رمان کوه زمرد): نقیضه نویسی
«دوست ندارم از هزار و یک شب تقلید کنم، نه از زبان روایتگریاش و نه ازسبک تخیلش، بلکه میخواستم آن را تکهتکه کنم و ساختارش را درهم بریزم و به این برسم که چقدر حفره درآن وجود دارد که بتوان با آن بازی کرد تا سئوالاتی را که با آنها درگیرم به عنوان یک نویسنده بپرسم. با متنهایی که از زبان هزار و یک شب بهره میبرند با احتیاط برخورد میکنم و آنهایی که ساختارش را به عاریت میگیرند بی آنکه تلاش کنند علیه آن طغیان کنند. یا آنهایی که سعی میکنند جا پای آن بگذارند با این خیال که این تنها راه نزدیک شدن به این اثر سرشار از درگیری و تناقض و ترکیب است».
با این دیدگاه نویسنده رمان کوه زمرد تأکید میکند رمانش نقیضه نویسی «هزار و یک شب» است. او «سئوالهای خاص خودش را دارد و زبانش با آن متفاوت است و حتی سبک تخیلش با مخیله شبها فرق میکند…»
فرغلی: ساختار روایی بینابینی
«با دقت در ساخت اساسی «هزارشب» آدمی درمییابد که به سمت «متافیکشن» یعنی متنهای تودردتو در یک متن کشیده میشود. اینجا خود روایت کردن به بخشی از موضوع داستان بدل میشود. روش من در روایت کردن در حقیقت به متن «هزار شب» برمیگردد و درسراسر پروژهام از آن محافظت میکنم…»
«این کتاب بدون شک برای من متن الهام بخشی است، اولا از جهت تأثیر آن بر تخیل کودکانهام با همان اولین مطالعه مختصرم از قصههایی که از آن الهام گرفتهاند مانند داستانهای سندباد و علی بابا و پس از آن نوبت به خود متن اصلی یا بخشهای بزرگی از آن رسید؛ و کشف ایده قدرت روایتگری یا قدرت حکایت کردن در تأثیرگذاری داستانهای شهرزاد بر شهریار که آن را از آدمی قاتل به انسانی شنونده بدل کرد. این در افکارم اثر گذاشت که بهطور کلی داستان چه اهمیتی میتواند داشته باشد».
همام: بازی و درهم تنیدگی
احمد مجدی همام ازتجربهاش در نوشتن رمان «نسخه شماره۷» میگوید و چگونه با میراث روایتگری عربی درگیر شد به ویژه «هزار و یک شب»: «رمان با این یا آن شکل با روایتگری عربی بزرگ «هزار ویک» شب، از جهت فانتزی بودن و شگفتانگیزیاش درگیر میشود. از جهت تکنیک هم. حکایتی که زاد و ولد میکند و گسترده میشود و لایه درلایه به پیش میرود مانند نهرهایی متعدد که به نهری واحد میریزند»
همام از دیگر منابعش برای نوشتن رمانش میگوید: «منبع مهمی هست که از آن الهام گرفتم؛ خطوط چهره برخی ملتهایی که دنیای قاره را تشکیل دادند «سرزمین لابوریا» ی گمشده. این مرجع همان «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» قزوینی است.
ابواللیل: نگاه عامیانه
دکترخالد ابواللیل استاد ادبیات عامیانه در دانشگاه قاهره، راز استمرار «هزار و یک شب» به عنوان متنی الهام بخش تاکنون را در این میداند که این داستان متنی انسانی است فراتر از مرزها و زمانها. متنی است که از ارزشهایی میگوید که بشریت به آنها دعوت میکند بدون توجه به نژاد و دین و رنگ.
ابواللیل به این اشاره میکند که «هزار و یک شب» متنی بود که جهان عرب به آن به چشم تحقیر نگاه میکرد آن هم به دلایل ظاهر اخلاقیاش اما درحقیقت انگیزهها سیاسی بود. افتخار از آن مستشرقینی است که لایه غبار غفلت را از آن برداشتند.