در داستان این رمان، سه دانشجو یک گروه مبارزه چپ را تشکیل می دهند که در ابتدا دیدی انقلابی ندارند اما یکی از اعضا به گروه خیانت می کند و گروه از هم می پاشد و به همین دلیل کیانوش به زندان میافتد. کیانوش بعد از آزادی از زندان، راهی آلمان میشود و فرد خیانتکار را در آلمان غربی پیدا میکند، اما زمانی به آن مرد می رسد که او آلزایمر گرفته و خود را یک کودک هفت ساله میپندارد. در چنین شرایطی دیگر انتقام معنایی ندارد، به همین دلیل کیانوش با همکاری یک نویسنده داستانهای کودک که روای این رمان است، تلاش می کند با روش های مختلف و در واقع با مرور خاطرات مشترک، حافظه مرد را به او برگرداند تا مزه انتقام خود را به او بچشاند.
این رمان پس از انتشار در ایران نیز با استقبال قابل توجهی روبرو شد و منتقدان نگاه مثبتی به آن داشتند.