اوضاع اخیر منطقه و شمال آفریقا که با انقلاب مردم مسلمان تونس آغاز شد و اکنون دامنگیر حکام عرب خاورمیانه شده، با تحلیلهای مختلفی از سوی فعالان سیاسی و کارشناسان بینالمللی روبرو شده است. در این میان و درحالی که اکثر فعالان سیاسی بینالمللی و داخلی بر این عقیده هستند که منشا ای
گفتگو/طرح براندازی در سوریه را بندر بن سلطان طراحی کرده است/در بدترین شرایط حافظ اسد و حکومتش طرفدار ایران بودند
اوضاع اخیر منطقه و شمال آفریقا که با انقلاب مردم مسلمان تونس آغاز شد و اکنون دامنگیر حکام عرب خاورمیانه شده، با تحلیلهای مختلفی از سوی فعالان سیاسی و کارشناسان بینالمللی روبرو شده است. در این میان و درحالی که اکثر فعالان سیاسی بینالمللی و داخلی بر این عقیده هستند که منشا این تحولات تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر ملتهای مسلمان و شکلگیری یک جریان بیداری اسلامی است، برخی افراد با استناد به برخی اعتراضات در کشور سوریه علیه دولت بشار اسد به دنبال آن هستند تا علاوه بر غیرواقعی خواندن این مساله، از آن به عنوان یک اهرم فشار بر جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند. در همین راستا و برای تحلیل دقیقتر اوضاع سوریه و به طور کلی تحولات منطقه که به شدت غرب به ویژه سران کاخ سفید را نگران کرده، به سراغ «دکتر خیرالله پروین» رفتیم و با او درباره وضعیت کنونی و حوادث احتمالی سوریه در آینده صحبت کردیم:
ابتدا لطفا یک معرفی اجمالی از خود و فعالیتهایی که در زمینه صدور انقلاب اسلامی به جهان داشتهاید، بفرمایید؟
من خیرالله پروین دارای لیسانس و فوق لیسانس از دانشگاه تهران و دکترای حقوق عمومی از دانشگاه دولت لبنان الجامعة اللبنانیه میباشم که اکنون عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و به عنوان معاون فرهنگی و دانشجویی این دانشکده انجام وظیفه میکنم. بنده دلبستگی به مسائل جهان اسلام دارم و خداوند توفیق نصیبم کرده در این راه قدم بردارم.
در بیشتر کنفرانسهای مربوط به مقاومت که در بیروت برگذار میشود، من به عنوان برگزارکننده و یا فعال سیاسی حاضر هستم. دمشق نیز گاه گاهی چنین کنفرانسهایی داشته ولی جراتی که به خاطر حضور مقاومت در لبنان است ممکن است در جاهای دیگر نباشد. کنفرانسهایی دررابطه با مقاومت و پایداری و استقامت در برابر متجاوزین از جمله صهیونیستها و حمایت از مردم مستضعف فلسطین و حزب الله در آنجا برگذار میشد که بنده به خاطر علاقهام به مباحث جهان اسلام بنده توفیق حضور در این کنفرانسها و همایشها نصیبم شد.
نظر شما درباره تحولات جهان اسلام که اکنون اتفاق افتاده چیست؟ منشا این حوادث را در چه چیزی میبینید؟
خداوند میفرماید که سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آنکه خود آنها بخواهند. مردم باید به پا خیزند در برابر ظلم و برای عدالت. با توجه به روحیه استعمارگری که جهان غرب داشته چه از زمان جنگهای صلیبی و مخصوصا دورههای اخیر همیشه به دنبال این بوده که ا ز جهان اسلام بهره برداری کند و استعمار کنند و سو استفاده کند. یک ضرب المثل انگلیسی میگوید: «تفرقه بینداز و حکومت کن» که استعمارگران همیشه به دنبال این بودهاند. زمانی امپراطوری عثمانی یک قدرت بزرگ اسلامی به حساب میآمد. غربیها از این وحدت و قدرت امت اسلامی میترسیدند، اصل را بر تفرقه اندازی قرار دادند و تقریبا موفق شدند تا این قدرت مستحکم را از بین ببرند و حاکمان دست نشانده خود را به قدرت برسانند. مثل رضا خان در ایران و اتا ترک در ترکیه. در گوشهای دیگر از جهان اسلام به واسطه جمال عبد الناصر و بحث پان عربیسم را مطرح کردند. این وضعیت گذشته جهان اسلام بود تا انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام که نه تنها جهان اسلام بلکه دنیا را تغییر داد، تا جایی که بعضیها ولو به ظاهر مجبور شدند تغییراتی را در جهت اسلامی شدن انجام دهند. گفتمان امام و انقلاب اسلامی گفتمانی جدید و بیسابقه بود، تا جاییکه میرفت تا همه مردم کشورهای اسلامی رهبر خود را امام خمینی بدانند. در این حال جهان غرب و حکام عرب احساس خطر کردند که چه کسی درحال الگو شدن برای مسلمانان است یک شیعه است و شیعیان نباید الگو شوند. سعی کردند شخصیتی مانند امام ولی دست نشانده مطرح کنند، که منجر به ایجاد طالبان و القاعده شد.
تا قبل از این کشورهای عربی هویت نداشتند و جوانان آنها احساس بیهویتی میکردند، حکامشان افرادی وابسته و دارای خانوادهای فاسد بودند. بنابراین شخصیتی در جهان عرب آن زمان وجود نداشت که بخواهند وی را الگوی خود قرار دهند. در عین حال دیدند گروهی را که با الگو قرار دادن امام و تبعیت از فرامین رهبر انقلاب اسلامی، چگونه بر دشمنی که اعراب در ۶۰سال نتوانسته بودند آنها را شکست دهند، پیروز شدند. در نهایت به این نتیجه رسیدند که با داشتن رهبری خوب برا دشمنان و استعمارگران غلبه پیدا کنند. لذا از آن به بعد سید حسن نصرالله به عنوان رهبر جهان عرب شناخته شد، که خود او به رهبر معظم انقلاب اقتدا میکند.
عدهای از سیاستمداران نظرشان این است که تحولات اخیر منطقه یک توطئه از جانب آمریکاست.
این حرف پایه و اساسی ندارد. موضع مقام معظم رهبری، رؤسای سه قوه و مراجع عظام در قبال ابن موضوع کاملا روشن است. البته همیشه افرادی هستند که حرفهای بیپایه و استدلالی مطرح میکنند. امریکاییها در راستای اهدافی که دارند دموکراسی به نفعشان نیست. آنها هر چند وقتی در تنگنا قرار میگیرند و به اجبار موضعی به نفع مردم میگیرند، اما اگر واقعا طرفدار مردم بودند، در بحرین هم از مردم دفاع میکردند.
این یک واقعیت است که الان اگر وابستهترین فرد به آمریکا هم در مصر قرار بگیرد، باز هم برای آمریکا حسنی مبارک نمیشود که این نشانه تاثیرگذاری نهضت و خروش عظیم مردم است. بررسی کنید امریکا از اول انقلاب مردمی مصر چند موضع گرفته است. ابتدا از حسنی مبارک حمایت کرد، سپس موضعی میانه گرفت، بعد از آن حامی مردم شد و در نهایت یک راه پیش رو داشت و آن تن دادن به رفتن حسنی مبارک بود.
آیا تعبیر مردمی بودن انقلابهای منطقه در مورد حوادث اخیر کشور سوریه نیز صدق میکند؟
بحث سوریه کاملا متفاوت است. نباید سوریه را با کشورهایی مثل مصر، لیبی، بحرین و اردن و یمن مقایسه کرد. کشور سوریه از نظر ترکیب جمعیتی و نوع حاکمیت با کشورهای دیگر متفاوت است، ترکیب جمعیت در سوریه ۷۵درصد اهل تسنن، ۱۵درصد علویون، ۱۰درصد مسیحی و ۱درصد نیز شییعیان هستند. دولت سوریه لائیک است. نه ضد اسلام است نه مبلغ اسلام. اما در عین حال سیاست ستیز با اسرائیل و متجاوزین را در سیاست خود دارد. سوریه یکی از کشورهای خط مقدم است، در زمان حافظ اسد نیز اینچنین بود. درست است که در جنوب لبنان حزب الله وجود دارد ولی اگر حزب الله تقویت شده و توانسته اثر گذار باشد یکی از عوامل آن سوریه است. سوریهحامی گردهمایی مقاومت از قبیل حماس جهاد اسلامیاست، سوریه با اسرائیل سازش نکرد، امانیازمند اصلاحات داخلی است.
استدلالتان برای مردمی نبودن ناآرامیهای سوریه چیست؟
من قبل از اینکه این جریانات در سوریه شکل بگیرند میگفتم که آمریکاییها و سعودیها و صهیونیستها و اهل تسننی که با سوریه خوب نیستند مشکلاتی را در سوریه به وجود میآورند. با توجه به ترکیب جمعیتی که در سوریه وجود دارد ۷۵%اهل تسنن، و حکومت دست علویون است؛ ریاست جمهوری ۴۰سال است که دست علویون است و این بهترین فرصت برای دشمنان سوریه است. ما باید موضوع را ریشه یابی کنیم. به هر حال این ترکیب جمعیت زیاد اهل تسنن که حاکمیت در دستشان نیست مشکلاتی را به وجود میآورند. از نظر فکری سوریه قبلا تحت حاکمیت سوسیالیست بوده و در دست علویون است. آمریکا و صهیونیستها و گروه ۱۴مارس لبنان به دنبال این هستند که اول از همه رابطه سوریه با لبنان را قطع کنند تا لبنان ضعیف شود و حزب الله نتواند این نقشی را که الان دارد داشته باشد. زیرا لبنان از طرفی درکنار اسرائیل است و از طرف دیگر در کنار مدیترانه که در کنترل اسرائیل است و از طرف دیگر هم یک سوریه میماند که اگر آن هم به دست آمریکا بیفتد دیگر لبنان هیچ گونه ارتباطی با بیرون نمیتواند داشته باشد. دوم اینکه مقاومت و جهاد اسلامی که یک تهدید برای اسرائیل به حساب میآید از سوریه اخراج میشوند. سوم، حاکمیتی روی کار میآید که با ایران قطع رابطه میکند و اگر هم قطع رابطه نکند با ایران هم جهت نیست. تفاوتی که در حاکمیت سوریه در مقایسه با مصر و بحرین و لیبی وجود دارد این است که حکومت اسلامی نیست و اسلام را هم تبلیغ نمیکند اما حامی مقاومت است.
در بدترین شرایطی که همه علیه ایران بودند حافظ اسد و حکومتش طرفدار ایران بودند. زمانیکه اجلاس طائف برگزار شد و بعضی از سران کشورهای عربی گفتند جنگ ایران و عراق، جنگ ایران و اعراب است، حافظ اسد گفت بیخود کردید اصلا اینطور نیست جنگ بین ایران و عراق است، و زمانیکه ملک حسین لشکر آورد برای صدام حسین بر علیه ایران، حافظ اسد لشکر خود را به مرز سوریه و اردن برد و آنها را وادار به عقب نشینی کرد. البته سوریه به خاطر منافع خودش از ایران و مقاومت حمایت میکند که طبیعی هم هست.
به نظر شما پتانسیل این وجود دارد که حرکت مردم سوریه به نتیجه خاصی علیه دولت این کشور برسد؟
در زمان مرحوم حافظ اسد و در ابتدای مسئولیت بشار اسد ماشینی نبود که عکس حافظ اسد بر آن نباشد. در کشورهای عربی اگر یک چوب هم بالای سرشان باشد تبعیت میکنند. مردم سوریه و اعراب مثل مردم ایران اینقدر سیاسی نیستند و اینقدر مطالبات ندارند، آنجا حاکمیت تک حزبی است و فضای بستهای دارد اما پتانسیل این را دارد که این فضای بسته را باز و چند حزبی شود؛ علاوه بر این حاکمیت آن در سوریه مانند دیگر کشورهای عربی فاسد نیست. در سوریه یک طرح برای براندازی حکومت بشار اسد درحال اجراست که «بندر بن سلطان» طرح کرده است. «بندر بن سلطان بن عبد العزیز» ۲۲سال سفیر عربستان در آمریکا بوده که الان شده دبیر شورای عالی امنیت ملی در عربستان است. طراح این طرح وی بوده که در لازقیه عدهای با نام علویان بیایند و اهل تسنن را بکشند در شهر درعا که اکثریت اهل تسنن هستند تعدادی از عده کم علویون را بکشند، در حلب هم عربها تعدادی از کردها را بکشند، و در جای دیگر که شیعیان هستند بقیه بیایند شیعیان را بکشند در نتیجه حاکمیت متزلزل میشود و مجبور میشود باج دهد تا جایی که مجبور به کناره گیری میشود.
آیا این طرح اجرا خواهد شد و به نتیجه نهایی مطلوب عربستان خواهد رسید؟
بشار اسد دارای یک چهره محبوب است و یک شخصیت بین المللی به حساب میآید و مثل قذافی و حسنی مبارک نیست. استکبار ستیزی و عدم وابستگی سوریه به غرب، همراهی با کشورهای مستقل و غیر وابسته، حمایت حاکمیت سوریه از گروههای مبارز، در درجه اول فلسطین و بعد لبنان ازویژگیهای بشار اسد است. علاوه بر این در سوریه صرفا یک گروه حاکم نیست، حق مشارکت برای سایرگروهها به رسمیت شناخته شده است. درست رئیس جمهور از علویون است اما نخست وزیر و وزرا از اهل تسنن هستند. مقامات عمدتااز اهل تسنن هستندریال حتی سران ارتش مثل مصطفی طلاس، عبدالحلیم خدام که سالها در کنار حافظ اسد بودند، ازاهل تسنن هستند ولی در بحرین اینگونه نیست، تشیع که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند جایگاهی ندارند.
اگر بخواهیم وضعیت را با ایران مقایسه کنیم تفاوت از زمین تا آسمان است، ولی خواستههای مردم آنجا با اینجا فرق دارد، آنها از لحاظ اقتصادی در مضیقه هستند. حزب بعث سوریه از لحاظ بین المللی قوی و از لحاظ داخلی کمی ضعیف است که باید اصلاحاتی صورت بگیرد اما با انقلاب، وضعیت آنجا نه تنها بهتر نمیشود، بلکه بسیار بدتر میشود.
با توجه به اینکه مقام معظم رهبری فرمودند در منطقه تحولات بیشتری در راه است، تحلیل شما از این جملات ایشان چیست؟ آیا باید منتظر تحولات جدیدی باشیم؟
امام خمینی (ره) تا از چیزی اطمینان حاصل نمیکردند نمیگفتند و هر پیش بینیای پیرامون مصر و دیگر جاها کردند، محقق شد و این نه تنها به اعتراف ما بلکه به اعتراف خود غربیهاست، حضرت آقا هم کمتر از حضرت امام نیست و تحلیلشان با دیگران فرق دارد. این وعده خداست و وعده خدا محقق میشود و کمر استعمار در منطقه شکسته شده و دیگر وضعیت به قبل بر نمیگردد.
شما تحولات بعدی را در چه کشورهایی میبینید؟
تصور من اینست که الجزایر این ظرفیت را دارد که بیداری اسلامی در آن محقق شود و به نظر من الجزایر پیشگامتر از مصر بود. کشور دیگر مراکش است اما عربستان اینطور نیست. اگر بحرین به نتیجهای برسد در عربستان هم تاثیر گذار است. در مورد کشورهای دیگر مثل قطر و امارات که درآمد سرانه مردم خیلی بالاست و به مردم پولهای فراوان میدهند، مردم فعلا دنبال چنین چیزی نیستند ولی عربستان از کشورهای دیگر بستهتر و فاقد هرنوع دموکراسی است و به علت اینکه منافع آمریکا و غرب به ثبات عربستان بستگی دارد سعی میکنند باتمام قوا از حاکمیت بسته عربستان حمایت کنند چراکه دموکراسی در عربستان به نفع آمریکا نیست وگرنه عربستان باید قبل از کشورهای دیگر به انقلاب و خیزش مردم مواجه میشد.
زمان انتشار : 1390-01-01
آمریکا,
اسرائیل,
الجامعة اللبنانیه,
الجزایر,
القاعده,
انقلاب اسلامی,
ایران,
بشار اسد,
بندر بن سلطان,
بیروت,
تونس,
حزب الله,
حسنی مبارک,
حماس,
خاورمیانه,
دکتر خیرالله پروین,
سوریه,
صدام,
طالبان,
عراق,
فلسطین,
لبنان,
مصر,
مقاومت