نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان ایران و افغانستان گردهم آمدند و درباره ادبیات کودک سخن گفتند. در این نشست از مغفول ماندن ادبیات کودک در افغانستان، نبود کتاب کودک در این کشور، و نادیده گرفتن کودکان افغان و ادبیات افغانستان در ایران گفته شد.
در گردهمایی نویسندگان ایران و افغانستان چه گذشت؟
به گزارش الأمه:
گردهمایی نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان افغانستان و ایران ۱۵ تیرماه با حضور محمد کاظم کاظمی، مهدی حجوانی، فرهاد حسنزاده، مجید راستی، شهلا انتظاریان، شهرام اقبالزاده، محمدسرور رجایی، سیدنادر موسوی و جمعی از نویسندگان کودک و نوجوان ایران و افغانستان در محل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد.
سیدعلی کاشفی خوانساری - نویسنده ادبیات کودک و نوجوان - که اجرای مراسم را برعهده داشت با ابراز خوشحالی از برگزاری مراسم «همدلی و همزبانی» اظهار کرد: ما اگر کنار یکدیگر قرار بگیریم میتوانیم از ظرفیتهای ادبیاتمان برای بچههایمان که شباهت زیادی دارند، استفاده کنیم.
مغفول ماندن ادبیات کودک در افغانستان
در ادامه نشست، محمدکاظم کاظمی - شاعر افغانستانی ساکن ایران- با بیان اینکه شعر و ادبیات کودک در ایران و افغانستان مغفول واقع شده است، بیان کرد: از پیشینه ادبیات کودک و نوجوان در پیکره ادبیات فارسی، در ایران و افغانستان، اطلاع روشنی نداریم. آنچه با عنوان ادبیات کودک میشناسیم حاصل یک قرن اخیر است. اگر بخواهیم ادبیات کودک ایران را به ایرج میرزا و فتحعلی خان صبا نسبت دهیم، میتوانیم بگوییم ادبیات کودک در ایران از زمان مشروطه آغاز شده است. اما همین توجه به ادبیات کودک در افغانستان وجود نداشته، در پیکره ادبیات افغانستان تا سالهای قبل از جهاد شاعر و نویسنده نامدار در این حوزه نداشتیم و برخی از نویسنده ها به ندرت در این زمینه به قلم زدهاند.
او در ادامه گفت: شعر و داستان بیشتر در اختیار بزرگسالان بوده است و ادبیات کودک به ندرت و در آثار برخی از شاعران و نویسندگان دیده میشود. تا ۲۰ سال اخیر ما شاعر و نویسنده در زمینه کودک و نوجوان نداشتیم و حضور کتاب یا مجلات کودک بسیار کمرنگ بوده است. البته به ندرت در آن سالها از ادبیات کودک و نوجوان ایران کتابها و مجلاتی با شمارگان اندک به افغانستان فرستاده میشد و تا حدودی با چهرههای ادبیات کودک از قدیم آشنا هستیم.
کاظمی با بیان اینکه از سالهای دور تشنگی ویژهای نسبت به ادبیات کودک و نوجوان در بین کودکان و نوجوان افغان وجود داشت، اظهار کرد: در سالهای جنگ و ناامنی در افغانستان همه کتابها از بین رفته بود. محمدحسین محمدی که به افغانستان رفته و به کتابفروشیها و کتابخانهها سر زده بود میگفت یکی دو کتاب کودک با عنوانهایی مانند «خرس مهربان» وجود داشت که کودکان صف بسته بودند تا این کتابها را بگیرند. این اتفاق در سالهایی رخ داده بود که کتابهای بزرگسالان که مبانی دینی را تبلیغ میکرد، گونی گونی توزیع میشد.
این شاعر افغان خاطرنشان کرد: ادبیات کودک و نوجوان ما در محیط مهاجرت شکل گرفته است و نویسندههای ادبیات کودک توانستند با همه سختیها به ادبیات کودک افغانستان شکل بدهند. ما باید آن را قدر بدانیم. ما در محیط مهاجرت از نویسندههای ایرانی تاثیر گرفتهایم.
۲۰ سال عقب هستیم
کاظمی با اشاره به برگزاری این گردهمایی گفت: ما 20 سالی در این زمینه عقب هستیم. در حوزه شعر و داستان بزرگسال با یکدیگر مراوداتی داشتهایم و ناشران ایرانی کتابهای بسیاری از نویسندگان و شاعران افغانستان منتشر کردهاند اما این موضوع در زمینه ادبیات کودک و نوجوان کمتر اتفاق افتاده است. برنامههایی مانند این گردهمایی انگیزه ما را برای ارتباط بیشتر میکند تا در حوزه کودک نیز به کارها ادامه بدهیم.
او در پایان سخنان خود اظهار کرد: با وجود صلح و آرامش نسبی که در افغانستان وجود دارد، صدایی از داخل کشور افغانستان برای فعالیت در حوزه کودک و نوجوان به گوش نمیرسد. ما باید به نسلی امیدوار باشیم که در محیط ایران بالیده است.
افغانستان ادبیات کودک شفاهی دارد
سپس هدیه شریفی - نویسنده و عضو هیئت مدیره انجمن دوستی ایران و تاجیکستان - در نقد سخنان محمدکاظم کاظمی، گفت: اینگونه نیست که افغانستان ادبیات کودک نداشته باشد، دارد، اما به شکل مکتوب نیست. در افغانستان ادبیات شفاهی غنیای وجود دارد. ای کاش این ادبیات شفاهی توسط نویسندگان جمعآوری شود.
او با تعریف قسمتی از داستان «شنگول و منگول» به زبان فارسی دری، تصریح کرد: این داستان را هم در افغانستان و هم در تاجیکستان میبینید. این داستان در ایران و در این کشورها به صورت مشترک بیان شده است و حرفهای یکسانی میزند. حتی نوع برخورد با داستانها نشان میدهد که افغانستانیها آرامتر از ما در افسانه هستند. در افغانستان «افسانه کوراوغلو» را داریم و همانطور که ما در ایران شاهنامهخوانی داریم در افغانستان کوراوغلوخوانی دارند. نمونهها بسیار زیاد است.
شریفی با تاکید بر اینکه ادبیات شفاهی کودک در افغانستان بسیار غنی است اظهار کرد: از زمانی که شورویها در افغانستان آمدند، ترجمه در این کشور مطرح شد، هرچند در کتابهای درسی کودکان داستانهایی از «کلیله و دمنه» وجود دارد. همچنین داستانهایی از ادبیات کهن بازنویسی شده است اما همه این کارها به صورت یکپارچه انجام نشده؛ شاید این موضوع به خاطر اختلافات قومی و نژادی در افغانستان باشد.
هر کودک افغانستانی خود یک قصه است
این عضو انجمن نویسندگان کودک در ادامه بیان کرد: ما صدای برخاستن دوستان افغانستانی را از سراسر دنیا میشنویم. ادبیات کودک برای افغانستان در سالهای جنگ و پیرو جنگ قرار گرفته است. هیچ کودکی دوست ندارد در شرایط جنگی زندگی کند و هیچ کودکی دوست ندارد بازیچه باشد و خرید و فروش شود. شاید بگویید شاعرانه حرف میزنم اما زندگی کودکان افغانستان خود داستان است و خیلی حرف برای نوشتن دارد، به قدری مسائل دراماتیک در داستانهای این کودکان زیاد است که آدم نمیداند کدام را انتخاب کند. هر کودک افغانستانی خود یک قصه است.
«باغ» حسرت کودکی من است
محمدسرور رجایی - نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و معاون خانه ادبیات افغانستان- نیز با بیان اینکه حضور مهاجران افغانستانی در ایران ۴۰ ساله شده است، گفت: این گردهمایی اتفاق بزرگی برای نویسندگان کودک و نوجوان افغانستان است. حرفهای زیادی برای گفتن دارم اما نمیدانم درباره وضعیت ادبیات افغانستان بگویم، از وضعیت خودمان بگویم و یا چیزهای دیگر.
او افزود: از دوران کودکی خودم میگویم، در سالهای ۵۶-۵۸ ما تشنه مطالعه کتاب کودکانه بودیم، تنها مجلهای که به دست ما میرسید «انیس» بود. با تمام کمکاریهایی که در نشر آن صورت میگرفت، ما همه منتظر میماندیم تا این مجله را بخوانیم. زمانی که سراغ کتاب کودک را میگرفتیم، کمتر به آن میرسیدیم چون وجود نداشت. اولین کتابهای کودک را در سالهای ۵۸ و ۵۹ دیدم، کتابهایی که در تاجیکستان چاپ میشد و با رنگ و لعاب خوش در سر چهارراههای کابل به فروش میرسید. ما تشنه داستان بودیم و آنها را میخریدیم. اما با خواندن دو سه نمونه از آن دلسرد شدم زیرا برای سن و فرهنگ من مناسب نبود.
این فعال فرهنگی افغانستان با توضیح درباره فعالیتهای خود گفت: من مجله «باغ» را در سال ۱۳۹۱ منتشر کردم و در آنجا هم گفتم «باغ» حسرت کودکی خودم است و نخواستم کودکان افغانستانی مهاجر در شهرهای ایران حسرت بخورند که چرا مجلهای از زبان خودمان نداشتیم.
درد ما را بیشتر میکنند
او با گله از رسانههای ایران گفت: ۴۰ سال است که در ایران زندگی میکنیم اما هیچ رسانهای به فعالیت کودکان افغانستانی توجه نکرده است. ما ۴۰۰ هزار دانشآموز مهاجر داریم. یک نمونه نشان بدهید که نویسنده یا شاعر ایرانی درباره آنها داستانی نوشته و یا شعری سروده باشد. پنج دقیقه برنامه متناسب با وضعیت فرهنگی این ۴۰۰ هزار کودک ساخته نشده است. هرچند برنامههایی میسازندکه درد ما را بیشتر میکند، دوستان نوعی برخورد میکنند که انگار همه چیز را درباره ما میدانند و ما هیچ بلد نیستیم. بهتر است اگر برنامه میسازند با کارشناسان افغانستانی ارتباط داشته باشند و فکر نکنند که عقل کل شدهاند. در افغانستان خردهفرهنگهایی وجود دارد که آنها نمیفهمند.
رجایی با بیان اینکه افغانستانیهای حاضر در ایران نیازمند ارتباط فرهنگی هستند، خاطرنشان کرد: هرچند همکاریهایی را داریم اما به حد مطلوب نرسیده است. دوستانی از مسئولان فرهنگی حتی در این مراسم شرکت نکردهاند. برخی از ما میپرسند که کودکان افغانستانی چه نیازهای فرهنگی دارند، این سوال اشتباه است مانند این است که بپرسیم کودکان ایرانی چه نیازهایی دارند؟ بهتر است بپرسند که کودکان و نوجوانان فارسیزبان چه نیازهای فرهنگی دارند زیرا نیازهای کودکان افغانستان همان نیازهای کودکان ایران است. این نشست فضای جدیدی را در ادبیات ایران و افغانستان آغاز میکند که امیدوارم این موضوع به ثمر برسد و شاعران افغانستانی بیشتر در نشریات ایرانی حضور داشته باشند.
او با اشاره به نامه کودکان افغانستانی برای زلزلهزدههای آذربایجان که در قالب مجموعهای به نام «شکوفهها» منتشر شده است، اظهار کرد: اگر این اتفاق آن زمان در رسانههای ایران منعکس میشد این همدلی و همزبانی بیشتر میشد. باید به این موضوعات بیشتر توجه شود و جا دارد مسئولان فرهنگی واکنشهایی نسبت به این موضوع نشان بدهند. ما جزئی از شما هستیم. افغانستان و ایران فارغ از مرزهای سیاسی که بین ما کشیدهاند، در فرهنگ، اخلاق و باورهای دینی یگانه هستند.
محمدسرور رجایی در ادامه بیان کرد: وضعیت کودکان و نوجوانان در افغانستان اصلاً خوب نیست چه رسد به خود ادبیات کودک و نوجوان. در افغانستان نسبت به کودکان بیتوجهی وجود دارد که این بیتوجهی جای تاسف دارد. امیدوارم این فضای همدلی بین نویسندگان ایران و افغانستان گسترش بیشتری داشته باشد. شاید برخی از نویسندگان ایرانی بخواهند درباره این کودکان بنویسند.
ادبیات قویتر از سیاست
در ادامه نشست فریدون عموزاده خلیلی- نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان - با ابراز خرسندی از برگزاری این نشست اظهار کرد: فکر میکنم در ۲۲ سالی که انجمن نویسندگان کودک و نوجوان تشکیل شده این نشست یکی از بهترین و مهمترین اتفاقها بوده است.
او افزود: به نظرم ادبیات میتواند حامل صدای کودکان و نوجوانان باشد. اگر آقای رجایی میگوید کودکان افغانستانی مصیبتهای زیادی کشیدهاند، ادبیات میتواند این مصیبتها را منعکس و آن را به دیگران منتقل کند. ادبیات، گستردن جهان تازهای برای مخاطبان است. میتوانید از این ابزار استفاده کنید.
ابن نویسنده ادبیات کودک و نوجوان سپس خاطرنشان کرد: ما که همسایه افغانستانیها هستیم نمیفهمیم این کودکان چه رنجهایی میکشند و از آنها خبر نداریم. نویسندههای افغانستان میتوانند جهان بچههای افغان را برای دیگران باز کنند و نویسندگان کودک و نوجوان ایران هم میتوانند همراه شوند.
عموزاده خلیلی خطاب به محمدسرور رجایی اظهار کرد: نباید نگران این باشیم که مسئولی در این نشستها شرکت میکند یا نه. به نظر من کارکرد ادبیات بیشتر از سیاست و قدرت است و ادبیات میتواند همدلی و همزبانی را بین کودکان افغانستان و ایران ایجاد کند.
عضویت افتخاری نویسندگان افغانستانی در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان اعلام کرد: برای همدلی و ارتباط نویسندگان افغانستانی با نویسندگان ایرانی، نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان افغانستان میتوانند به صورت افتخاری به عضویت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان دربیایند.
مشکل کتابهای کودک در افغانستان
امفروه موسوی - پژوهشگر اهل افغانستان - نیز در این مراسم گفت: ادبیات کودک را بزرگسالان برای کودکان مینویسند. کودکان افغانستان خیلی زود وارد عرصه بزرگسالی میشوند. ما هم زود بزرگ شدهایم و کودکی نکردهایم که بخواهیم برای آنها بنویسیم. وضعیت کنونی هر جامعهای از جمله ایران و افغانستان حاصل کمیت و کیفیت کتابهایی است که بزرگسالانشان در کودکی خواندهاند.
او خاطرنشان کرد: از آنجا که فردیت کودکان افغان پذیرفته نشده، آثاری هم برای آنها خلق نشده و بررسیهای انجامشده در این زمینه نظریهمحور نیستند. به نظرم فاصله کار ذوقی برای کودکان و رشته دانشگاهی ادبیات کودک بسیار زیاد است، ما در رشته دانشگاهی ادبیات کودک و نوجوان نمیتوانیم خیلی از چیزها را بیان کنیم. از طرفی هم فرهنگ خرید کتاب بسیار ضعیف است. ما خودمان مگر چقدر کتاب میخوانیم و چقدر کتاب میخریم که انتظار داشته باشیم کودکان کتاب بخوانند؟
موسوی با اشاره به کتابهای کودکی که در افغانستان منتشر میشود، اظهار کرد: تصویرگری و کیفیت کتاب کودک در افغانستان بسیار ضعیف است.کتابها به لحاظ ویراستاری و ساختار زبانی مشکل دارند. تحقیق نشده است که دایره واژگانی کودکان در افغانستان چقدر زیاد است که داستاننویسان بخواهند بر اساس این واژگان داستان بنویسند. بحث دیگر گسترش ترجمه در افغانستان است، این ترجمهها به هیچ وجه بومی نشده است و در بحث آوانامه مشکل وجود دارد. بحث دیگر این است که افغانستان کشوری با دو زبان است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، بیشتر تولید محتوا نیز در بخش فارسیزبان است و کودکان پشتو نادیده گرفته میشوند.
فرزانه آقاپور - عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان - درباره تجربه دانشجویان افغانستانی که در رشته ادبیات کودک تحصیل میکنند و گرایش آنها به کار کردن بر روی افسانهها گفت.
کودکان افغان را مانند کودکان ایران ببینید
در بخش دیگری از نشست نادر موسوی - فعال فرهنگی افغان - درباره فعالیتهای آموزشی و انتشار مجله برای کودکان مهاجر توضیحاتی ارائه کرد و گفت: ما چشمان اشکبار کودکان افغانستانی را میدیدیم که در مدارس ایرانی ثبتنام نمیشدند به همین دلیل بیشتر به فکر آموزش بچهها بودیم تا ادبیات و دیگر فعالیتها. الان شرایط برای دانشآموزان افغانستانی بهتر شده است.
او که مدیریت یک مدرسه برای دانشآموزان افغانستانی را برعهده دارد، اظهار کرد: به واسطه رشتهام در ثبتنام کودکان سوالهای بسیاری برای شناخت بچهها میپرسم. بر اساس پاسخ کودکان میتوانم بگویم اکثر کودکان در خانواده دیده نمیشوند، اتاق مستقل ندارند، سینما نرفتهاند و چیزهای دیگر. این کودکان دیده نمیشوند که کسی بخواهد برایشان کتاب و مجله بخواند. این وضعیت درباره کودکان در افغانستان بدتر است. نگاه عجیبی به کودکان دارند، تا بچه است دیده نمیشود و وقتی بزرگ میشود سرزنش میشود که چرا فلان کار را یاد نگرفته است.
موسوی سپس یا بیان اینکه ادبیات کودک در افغانستان بسیار فقیر است، اظهار کرد: تا زمانی که نویسنده ادبیات کودک درآمدی از نوشتن ندارد، دل به کار نمیدهد و در وقت اضافه سراغ نوشتن میرود. هرچند در سالهای اخیر به خاطر استقبال کودکان از کتاب در داخل افغانستان عدهای سراغ این حوزه رفتهاند. به نظرم نگاه اکثر آنها به ادبیات کودک پروژهای و به خاطر پول است وگرنه شناختی از ادبیات کودک ندارند. کتابهای کودک پر از غلط املایی است. در افغانستان به گربه میگویند پِشَک، فکرش را بکنید نام کتابی در افغانستان «دو پِشَکها»ست. اگر «دو» را میآورید آن «ها» دیگر چیست؟!
او تاکید کرد: کودک در افغانستان فراموش شده است. باز خوب است که در ایران چنین برنامههایی را برگزار میکنند و این برنامهها فرصت خوبی برای دوستان نویسنده است تا با یکدیگر آشنا شوند و کارهای مشترک بنویسند. کودکان افغانستانی را فراموش نکنید و آنها را مانند کودکان ایران ببینید.
روایت رویاهای از دسترفته
مرتضی شاهترابی - فعال فرهنگی افغان - هم در این مراسم بیان کرد: در سالهای ابتدایی مهاجرت نگرانی دوستان این بود که چگونه ادبیات افغانستان را به نویسندگان و مخاطبان ایرانی معرفی کنیم اما حالا گردهمایی نویسندگان ایران و افغانستان را داریم؛ نویسندگانی که یکدیگر را نمیشناختند به این مرحله رسیدهاند که درباره یک حوزه خاص در ادبیات یعنی ادبیات کودک و نوجوان صحبت میکنند. این یک گام رو به جلو است.
او سپس افزود: اشتباهی که در میان برخی از نویسندگان کودک وجود دارد این است که نویسنده فکر میکند چون قصه بلد است میتواند برای کودکان داستان بنویسد. البته در حوزه بزرگسال نیز همین است. در ایران ۳۰۰۰ عنوان کتاب تالیفی منتشر شده است، در افغانستان هم همین است. خیلی از مهاجران فکر میکنند میتوانند بنویسند، چون با دنیای مهاجرت هم آشنایی دارند، در حالی که دچار روزمرگی شده و از بعد فرهنگی غافل ماندهاند و نتوانستهایم به گفتمان ادبی قابل قبولی برسیم.
شاهترابی در ادامه درباره فعالیتهای کانون ادبی کلمه در قم توضیحاتی را ارائه کرد و گفت: ما نیاز داریم تا مهاجران با فرهنگ خود آشنا بشوند و رویای از دسترفته خود را برای دیگران روایت کنند، بنابراین به دنبال این بودیم تا کودکان را تربیت کنیم، به خاطر این که نویسنده کودک افغانستانی نداشتیم دست یاری یه سوی نویسندگان ایرانی دراز کردیم و از آنها کمک گرفتیم. الان کودکانی که تربیت کردهایم در جشنوارههای مختلف شرکت میکنند. جشنواره «شهرزاد سیمرغ» را ایجاد کردیم که کودکانی از اقصی نقاط ایران و جهان در این جشنواره شرکت کردند و برایمان داستان فرستادند.
او همچنین اظهار کرد: وقتی داستان فارسی در ایران چاپ میشود بلافاصله کتاب به افغانستان میرود، کتاب دولتآبادی به چاپ دوم نرسیده در افغانستان عرضه میشود، اما آثار کودک و نوجوان باکیفیتی که در ایران چاپ میشود به افغانستان نمیرود.
نادیدهگرفتن ادبیات افغانستان در ایران
شهرام اقبال زاده - مترجم و منتقد ادبیات کودک و نوجوان - نیز در سخنانی گفت: متاسفانه ادبیات افغانستان در ایران نادیده گرفته میشود. اگر فقدان ادبیات کودک وجود دارد بهخاطر فقدان کودکی است. کودکان افغانستان در دل جنگ و خشونت پرتاب شدهاند.
او با اشاره به کتاب «سیب کابل شیرین است»، گفت: این کتاب در واقع نامههای کودکان افغانستانی است که در ایران متولد شدهاند و افغانستان برایشان رویاست. این نامهها حس و حال خوبی دارند اما این کتاب دیده نشد.
منبع: ایسنا