۱۳۹۷/۰۱/۲۷
۲:۵۷ ب٫ظ

محمد السلایمه شهید فلسطینی در 17 سالگی به دست صهیونیست ها به شهادت رسید درست در سنی که برادرش " عوض" را به اسارت گرفتند. مادرش اما می گوید در راه خدا و به خاطر مقاومت اگر 10 فرزند هم می داشت فدا می کرد.

تبریکی برای تولد و شهادت ” محمد السلایمه”

پایگاه الامه - می خواست فضایی ساده را برای جشن روز تولد خود فراهم کند تا خستگی تحصیل را بگیرد و حال و هوای عادی خانه را در تاریخی متمایز دگرگون کند. لباس هایش را پوشید و به سوی در به راه افتاد. متوجه مادرش شد و برگشت از مادر طلب رضایت کرد. پاسخ شنید که " خدا از تو راضی باشد فرزندم." خواست که از منزل خارج شود اما دوباره برگشت و باز هم از مادرش حلالیت طلبید. این بار دیگر غصه بود که قلب مادر را لبریز می کرد و نگاهش را تا خروج کامل از چارچوب در از او جدا نکرد.
در کوچه های شهر قدیمی الخلیل، محمد السلایمه 17 ساله در حالی که با گوشی تلفن همراهش مشغول بود به چپ و راست خود ، جایی که به دست صهیونیست ها غصب و تبدیل به شهرک یهودی شده بود نگاه می کرد. حسرتی برخاسته از درد زخم کهنه فلسطین کشید و باز به راه خود ادامه داد. کمی بعد در مقابل دادگاه راگبی با اشاره سربازان اسراییلی متوقف شد اما باز هم به راه خود ادامه داد این بار با آرامشی بیشتر از همیشه!

چهره کوچک و قامتی که نشان می داد عمرش از 17 تجاوز نمی کند و حتی حرکات عادی یک نوجوان هم نتوانست مانع از ریختن خون گرم او بر خاک سرد الخلیل شود. از شلیک شش گلوله ، چند ثانیه ای بیشتر نگذشت که جسمش زمین را لمس کرد. گلوله هایی که ترجمانی واضح برای کینه سیاه اشغالگران بود. نواری از خاطرات مانند برق از مقابل چشمانش گذشت و نگاهش به آسمان دوخته شد.
ارتش صهیونیست ها سریعا وارد داستان پردازی  شد  که " محمد السلایمه سلاح به همراه داشت و می خواست به سربازان اسراییلی حمله کند". حتی سربازان به یکدیگر درباره این موفقیت ( شهادت محمد) تبریک می گفتند! اقدامی که به دست یک سرباز زن اسراییلی به انجام رسید. اما فقط این نبود...جسم او را ساعت ها در محل رها کردند و به کسی اجازه ندادند به او نزدیک شود.
درگوشه ای دیگر از خاک فلسطین اشک به چشم های "عوض السلایمه" برادر آزاده محمد که سال ها در زندان های صهیونیست ها انتظار دیدن او را می کشید امان نمی داد. چه قدر پس از آزادی از زندان ( در توافق وفاء الاحرار) و زندگی در غزه برای دیدن برادرش اشتیاق داشت. چه حکایت هایی که دوست داشت از زبان او بشنود.
عوض السلایمه ، آزاده فلسطینی به پایگاه " الرساله نت " می گوید: محمد کوچکترین برادر من زمانی به دنیا آمد که من در اسارت بودم . او را اولین بار پشت میله های زندان در زمان اسارت خود دیدم  و بعد از آزادی به غزه آمد تا مرا ببیند. این بهترین دیدار ما بود ...خوشحال بودم که بزرگ تر شده است.
اشک و حسرت چند بار صدای عوض را برید اما باز هم از رضایش به رضای پروردگار و حساب فی سبیل الله گفت.
آزاده فلسطینی افزود: محمد مورد رضایت پدر و مادرم و با اخلاق بود. نمازش را ترک نمی کرد و کسی را در کودکی اش هم نیازرده بود. او رفته بود که کیکی را به مناسبت روز تولدش بخرد و دو بار هم از مادرم پیش از خروج ، طلب رضایت کرده بود. از خدای بلند مرتبه می خواهم که روز قیامت او را شفیع ما قرار دهد و خدا منتقم خون او باشد که در سرزمینی مبارک به خاک ریخت. 
پس از شنیدن خبر شهادت محمد، هلهله خانواده شهید را در الخلیل فرا گرفت. این خانواده در 17 سالگی "عوض" را با اسارتش از دست داده بود و اکنون دقیقا در همان سن شهیدی را در راه خدا داد. مادر شهید می گوید: غم را به دلم راه نمی دهم مادامی که همه اینها در راه خدا باشد...اگر 10 فرزند دیگر هم می داشتم آنها را برای رضای خدا فدای فلسطین و مقاومت می کردم.
منبع:

http://alresalah.ps/ar/index.php?act=post&id=64458

 

زمان انتشار : 1391-09-25