۱۳۹۷/۰۹/۰۷
۲:۱۱ ب٫ظ

محمدسرور رجایی، نویسنده و شاعر افغانستانی مقیم ایران در برنامه «کتاب باز» گفت: زبان فارسی و پیوند فرهنگی تاریخی دو ملت ایران و افغانستان را به هم نزدیک نکرده است، بلکه ما یگانه بودیم و هستیم.

نویسنده افغانستانی در «کتاب باز»؛

دو ملت ایران و افغانستان میراث دار زبان با صلابت حافظ و مولانا هستند

به گزارش الأمه:

محمد سرور رجایی، نویسنده، شاعر و روزنامه نگار افغانستانی با حضور در برنامه تلویزیونی «کتاب باز» که با اجرای سروش صحت از شبکه نسیم پخش می‌شود، در سخنانی درباره پیوند ادبیات ایران و افغانستان گفت: تصور من این است که زبان و پیوند فرهنگی تاریخی دو ملت را نزدیک نکردند، بلکه ما یگانه بودیم و هستیم. از گذشته‌ها ما فارسی زبانان منطقه میراث دار زبان کهن و زبان با صلابت مولانا، حافظ، سعدی و عطار و این شاعران بزرگ هستیم.

وی ادامه داد: باور من در این سالها این است که یک موضوعی اینجا مغفول مانده است. در سال 1357 دو اتفاق مهم در کشورهای ایران و افغانستان می افتد. در هفتم اردیبهشت ماه 1357 در افغانستان کودتا می‌شود و زیرساخت های افغانستان رو به ویرانی می‌رود، از طرفی در ایران انقلاب اسلامی پیروز می‌شود که باعث روشنی دل کشورهای منطقه می‌شود. به این خاطر که نشان می دهد اگر ملتی بخواهد می‌تواند پیروز شود.

رجایی در ادامه با اشاره به حمله روس‌ها به افغانستان و تجاوز رژیم بعث به ایران توضیح داد: در این وضعیت، ما به یاری هم آمدیم، تعدادی از افغانستانی ها به ایران آمدند تا آموزش ببینند و به کشور خودشان برگردند تا در مقابل روس ها جهاد کنند. اما برخی از آنها به جبهه ایران هم رفتند. تعدادی از رزمندگان ایرانی هم به واسطه فرمایشات امام (ره) برای کمک به مجاهدان افغانستانی شتافتند.

وی تصریح کرد: ما در همه چیز اشتراکات داشتیم اما در دوران جهاد و انقلاب به یک خون شریکی رسیدیم. این وقایع، دوستی و برادری ما را بیشتر و تقویت کرد. اگر الان باید این محور خون شریکی ما بیشتر بیان شود و هم افغانستانی‌های ما و هم هموطنان فرهنگی ایران، بیشتر درباره این موضوع بدانند.

رجایی با اشاره به تحقیقات چندساله‌اش درباره این موضوع یادآور شد: به عنوان نمونه اولین کتابم با عنوان «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» درباره خاطرات رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس منتشر شده است اما همه این کتاب، خاطره و روایت‌های جبهه نیست بلکه270 تصویر از حضور رزمندگان افغانستانی در ایران را هم در کتاب گردآوری کردیم.

این نویسنده ادامه داد: آمار دقیقی که از حضور رزمندگان افغانستانی در دفاع مقدس وجود ندارد اما بر اساس پژوهش های میدانی که در طول 10 سال داشتم با بسیاری از رزمندگان افغانستانی گفتگو کردم و فکر می کنم مردم افغانستان نزدیک به سه هزار شهید و جانباز در جریان انقلاب و دفاع مقدس داشتند. تمام گلزارهای شهدای دفاع مقدس در هر شهری که باشد اگر با دقت به آن نگاه شود به مزار شهید افغانستانی برمی‌خوریم که تعدادی از سنگ قبر این شهدای بزرگوار را به عنوان سند در این کتاب آورده‌ام. به طور مثال تعدادی از این شهدا در گلزار شهدای تهران، قم و مشهد، شیراز و ارومیه دفن شده اند.

وی در همین باره افزود: آن زمان نیاز به نیروی مبارز بود و ما هم مبارزانی داشتیم که در جبهه‌ها جانفشانی می‌کردند اما نیاز امروز ما نیاز به علم، فرهنگ و کتاب است. این نیازها باعث شد جوانان ما در عالم مهاجرت و در کنار دوستان ایرانی با تمام ناتوانی هایی که داشتند دست به دست هم بدهند، مطالعه کنند و کتاب بخوانند، بسیاری از این اتفاقات با دست خالی روی می دهد.

رجایی تاکید کرد: اگر بخواهم به سادگی بگویم که من معاون خانه ادبیات افغانستان در ایران هستم شاید بسیاری از دوستان که ما را نمی شناسند فکر می‌کنند ما یک واحد چند اتاقه و سیستم و کامپیوتر داریم اما در واقع خانه ادبیات افغانستان در ایران و حتی در کابل افغانستان هیچ دفتر و دستکی ندارد. دفتر ما کیف ما است. اگر کیف من از دستم گم شود، دفتر خانه ادبیات گم شده است. ولی با همین وضعیت در سال 1381 جمعی از شاعران و نویسندگان افغانستان با دست خالی و به واسطه اینکه بتوانند فرهنگ و ادبیات افغانستان را به برادران همزبانش در ایران و تاجیکستان بیشتر برسانند خانه ادبیات افغانستان را بدون اینکه دفتری داشته باشد تاسیس کردند و جلسات ما همواره در خانه های ما برگزار شده است.

این نویسنده توضبح داد: متاسفانه وضعیت ادبیات امروز افغانستان متاثر از وضعیت ناامنی آن است. متاسفانه از سال 1357 به بعد در افغانستان که این ناامنی با کودتا آغاز شد و مردم ما را دچار بحران های فراوانی ساخت. تجاوز پی در پی ابرقدرت روس هم تاثیر منفی گذاشت. هر زمان که ما آمدیم بر اساس ادبیات، فرهنگ و آن پیشینه تاریخی بر فرهنگ و ادبیات مشترکی که داشتیم تمرکز و کار کردیم متاسفانه دچار ناملایماتی شدیم. ولی با این وضع باز هم جوانانی در کشور ما و ایران که کشور فرهنگی ما است، هستند که با تمام ناملایمات کارهای ادبی انجام می دهند.

وی افزود: ما الان در جامعه مهاجران زندگی می کنیم ولی وقتی که اولین برنامه فرهنگی ادبی مهاجران در شهر مشهد با حضور استاد محمد کاظم کاظمی و براتعلی فدایی و استاد سعید ابوطالب مظفری، آقای قدسی و سعید نادر احمدی و دوستان دیگر آغاز به کار کرد، در همان قدم اول موفق شد نزدیک به 40 عنوان کتاب از خاطرات و گزارش های وقت افغانستان را منتشر کنند و به اطلاع مردم برسانند.

رجایی ادامه داد: این روند در سال های بعد افزایش پیدا کرد، مثلا آقای حسین محمدی کتاب «انجیرهای سرخ مزار» را در ایران نوشت و منتشر کرد که این کتاب یکی از بهترین کتاب های ادبی افغانستان در ایران شد. آقای محمد عاصف سلطان زاده که چندین کتاب در ایران منتشر کرد و رمانی به نام «سینماگر شهر نقره» در کابل منتشر کرد که یکی از قوی ترین رمان های افغانستان به زبان فارسی است.

این نویسنده و شاعر افغانستانی درباره وضعیت میزان تیراژ کتاب در افغانستان اظهار داشت: انتشار کتاب در افغانستان از سال های گذشته خیلی خوب شده است. ناشران تخصصی بسیاری را شاهد هستیم که با همین وضعیت امروز افغانستان کار می کنند. البته برای من ناگوار است که تیراژ کتاب در افغانستان بین 500 تا 1000 نسخه باشد و باید فرهنگیان ما کوشش کنند از این وضعیت عبور کنیم.

نویسنده کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» عنوان کرد: من پیشتر هم گفتم که توجهم را بر روی سوژه های مغفول مانده بین دو ملت انجام دادم. یکی از این سوژه ها به باور من، این همه انرژی است که بین دو ملت وجود دارد و کسی به آن توجه نکرده بود.

وی توضیح داد: اولین کتاب خودم را درباره علاقمندی مردم افغانستان به امام خمینی (ره) با عنوان «در آغوش قلبها» نوشتم که استقبال خوبی هم در بین فرهنگیان ایرانی و افغانستانی شد. در کتاب دوم، «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» خواستم غبار روبی از وضعیت حضور مبارزان افغانستانی در دفاع مقدس و رزمندگان ایرانی در جهاد افغانستان انجام بدهم. همچنین ماهنامه ویژه کودکان و نوجوانان افغانستان با عنوان «باغ» را هم در ایران چاپ می‌کنیم که حسرت کودکی‌های خودم است.

رجایی توضیح داد: این ماهنامه زبانی فارسی دارد و به دست هر عزیزی که با زبان فارسی آشنایی داشته باشد چه ایران و چه افغانی و چه تاجیک باشد می رسد و می توانند با این کتاب و یا مجله ارتباط برقرار کنند. تیراژ این ماهنامه 3500 نسخه است که در شهرهای کرمان، اصفهان، سمنان، مشهد و قم توزیع می شود. همچنین تعدادی را هم به افغانستان می فرستیم. نسخه الکترونیک آن را هم برای فرهنگیان افغانستانی برای نزدیک به 50 کشور دنیا می فرستیم.

رجایی خاطرنشان کرد: بسیاری از دوستانی که در این کشورها وجود دارند با ما تماس می گیرند که اگر ما جمعی یک جایی شویم به عنوان اینکه زبان مادری خود را فراموش نکنیم این نسخه الکترونیک ماهنامه را کپی می گیریم و به کودکان می دهیم. سپس کنار هم اشعار، داستان ها، حکایت و خبرهای آن را می‌خوانیم که این نشان می دهد یقینا این مجله تاثیرگذار شده است. اگر هیچ کاری هم نکرده باشم همینکه بسیاری از هموطنانم از مجله «باغ» رضایت دارند برای من و کارهای فرهنگی من کافی است.

این نویسنده و شاعر با اشاره به کتاب دیگرش با عنوان «کاغذ پران رنگه من» تصریح کرد: کاغذپران همان بادبادک می شود و مجموعه شعری است که برای کودکان و نوجوانان کشور افغانستان سرودم و سال گذشته در کابل منتشر شده است. تعداد زیادی از کتاب در مدارس افغانستان پخش شد. کتاب به زبان پشتو هم ترجمه شده است.

رجایی در پاسخ به سوالی درباره چاپ اشعار دیگر خود گفت: بسیاری از اشعارم در مجموعه کتاب‌های شاعران چاپ شده است. ولی ترجیح می دهم شعری را که برای بزرگسالان گفته‌ام چاپ نکنم. باید بیشتر وقت خود را بر روی تحقیق و پژوهش بگذارم.

این نویسنده افغانستانی در پایان تصریح کرد: هر دوست ایرانی که کنار فرد افغانستانی می نشیند و هر افغانستانی که کنار دست ایرانی قرار می گیرد یک کتاب و یک فرهنگ هستند. به واسطه اینکه آنها با زبان فارسی بزرگ شدند و رشد کرده‌اند. ولی آنها باید یکدیگر را درک کنند. باید با هم حرف بزنند و آن کتاب سخن را باز کنند.